معنی مستی

مستی
معادل ابجد

مستی در معادل ابجد

مستی
  • 510
حل جدول

مستی در حل جدول

فرهنگ معین

مستی در فرهنگ معین

  • (مُ) (حامص.) گله کردن، شکایت کردن.
  • (مَ) (حامص. ) حالتی که از نوشیدن الکل در شخص ایجاد شود، مست بودن، سکر. ، ~ و راستی کنایه از: شنیدن حرف درست و بدون دروغ. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

مستی در لغت نامه دهخدا

  • مستی. [م َ](حامص) حالت مست. مست بودن. صفت مست. حالتی که از خوردن شراب و دیگر مسکرات پدید آید. مقابل هشیاری. غلبه ٔ سرور بر عقل به مباشرت بعضی اسباب موجبه ٔ سکر که مانع آید از عمل به عقل بی آنکه عقل زایل شده باشد. حالت غیر عادی از طرب و جز آن که آشامندگان شراب و مانند آن را دست دهد. پارینه، گذاره، شرمسار، دنباله دار از صفات اوست. و با لفظ دادن و کردن و انداختن مستعمل است. (از آنندراج). بلادت. ثأو. ثمل. سکر. توضیح بیشتر ...
  • مستی. [م ُ](حامص)(مرکب از مست به معنی گله و شکایت + ی حاصل مصدر) گله کردن. (لغت فرس اسدی). ناله. شکوه. شکایت:
    مستی مکن که نشنود او مستی
    زاری مکن که ننگرد او زاری.
    رودکی.
    به فرمان شاه آنکه سستی کند
    همی از تن خویش مستی کند.
    فردوسی.
    بقا باد آن ملک را کز بد خویش
    نباید هیچ مستی و ستغفار.
    فرخی.
    هزار نفرین کردم ز درد بر ایام
    هزار مستی کردم ز گردش اختر.
    عنصری.
    باده خور و مُستی کن مُستی چه کنی از غم
    دانی که به از مُستی، صد راه، یکی مستی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مستی در فرهنگ عمید

  • مست بودن،

    [قدیمی، مجاز] خمارآلودگی: مستی چشم،
  • گِله، شکایت،
    (اسم) اندوه،
    * مُستی کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] گله و شکایت کردن: مُستی مکن که ننگرد او مُستی / زاری مکن که نشنود او زاری (رودکی: ۵۱۱)، باده خور و مَستی کن مُستی چه کنی از غم / دانی که بِه از مُستی صد راه یکی مَستی (لبیبی: شاعران بی‌دیوان: ۴۹۰)،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

مستی در فارسی به انگلیسی

  • Drunkenness, Inebriation, Intoxication, Rut
فارسی به عربی

مستی در فارسی به عربی

  • اخدود، اعیاء، تسمم، سکران
فرهنگ فارسی هوشیار

مستی در فرهنگ فارسی هوشیار

  • حالتی که از نوشیدن مسکر در شخص ایجاد شود مست بودن سکر: ای دل مباش یکدم خالی ز عشق و مستی و انگه برو که رستی از نیستی و هستی. (حافظ) گله کردن شکایت کردن: باده خور و مستی کن مستی چه کنی ازغم ک دانی که به از مستی صد راه یکی مستی. (لبیبی) توضیح مست بمعنی شکایت و گله است و مستی تنها لغتی است که در آن ی حاصل مصدر باسم معنی ملحق شده. مرحوم اقبال نوشته: دراین شعر معروف رودکی که گوید: مستی مکن که نشنود از مستی زاری مکن که نشنود او زاری. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی

مستی در فارسی به ایتالیایی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید