معنی مد

مد
معادل ابجد

مد در معادل ابجد

مد
  • 44
حل جدول

مد در حل جدول

  • باب روز، کلاه الف، خلاف جزر، بالاآمدن آب دریا، مطابق روز
  • بالاآمدن آب دریا
  • کلاه الف
  • مقابل جزر
  • باب روز
  • بالا آمدن آب دریا
  • باب روز، کلاه الف، خلاف جزر، بالا آمدن آب دریا، مطابق روز
فرهنگ معین

مد در فرهنگ معین

  • (اِمص. ) کشش، کشیدگی، بالا آمدن آب دریا بر اثر جاذبه ماه و خورشید، (اِ. ) علامتی به این شکل « ~ » که بالای الف ممدوده گذاشته می شود. [خوانش: (مَ دّ) [ع. ]]. توضیح بیشتر ...
  • (مُ) [فر. ] (اِ. ) سلیقه و روشی که باب روز است. اعم از طرز زندگی، سر و وضع ظاهری و غیره. و معمولاً گذراست و در زمان های مختلف تغییر می کند. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

مد در لغت نامه دهخدا

  • مد. [م َ] (پسوند) مَذ. مزید مؤخر است در کلمات فریومد و سپندارمد. (یادداشت مؤلف). رجوع به مَذ شود. توضیح بیشتر ...
  • مد. [م ُدد] (ع اِ) مد، پری دو کف است از طعام. (رساله ٔ اوزان و مقادیر مقریزی). پیمانه ٔ یک منی. (زمخشری از یادداشت مؤلف). قسمی پیمانه است و اصلش اینکه شخص دو [کف] دستش را بازکند و آن را از طعامی پر کند. ج، امداد، مداد، مُدَد، مِدَد، مَدَدَه است. و در مورد وزن هر مد شش قول است که با حساب اعشاری بدین شرح است: قول نخست: هر مد برابر یک رطل و ربع رطل 90مثقالی است معادل با 386/602 گرام. قول دوم:هر مد برابر یک و ربع رطل 91مثقالی و معادل 390/897گرام است. توضیح بیشتر ...
  • مد. [م ُ] (فرانسوی، اِ) روش و طریقه ٔ موقت که طبق ذوق و سلیقه ٔ اهل زمان طرز زندگی و لباس پوشیدن و غیره را تنظیم کند. باب. باب روز. آئین. (فرهنگ فارسی معین). باب. متداول. معمول. رایج. شیوه ٔ متداول و باب زمان در شؤون زندگی اجتماعی.
    - از مد افتادن، متروک و منسوخ شدن. کهنه شدن و از رواج افتادن.
    - از مد انداختن، کهنه و منسوخ کردن.
    - شیک و مد، خوش پوش. که لباس زیبا و باب روز پوشد.
    - مد تازه، شیوه ٔ جدید.
    - مد روز، باب روز. توضیح بیشتر ...
  • مد. [م ُ] (اِخ) قریه ای از خره بهار خال در قاینات. (یادداشت مؤلف). توضیح بیشتر ...
  • مد. [م َدد] (ع مص) کشیدن. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 78) (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). طولانی کردن و کشیدن حرف را. (از اقرب الموارد).
    - مد صوت، کشیدن آواز. (یادداشت مؤلف).
    || جذب کردن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). || گستردن و فراخ کردن. (منتهی الارب). بسط. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). صاف و گسترده کردن زمین را. (از متن اللغه). || افزون شدن جوی. (منتهی الارب). زیاد شدن آب دریا. روان گشتن آب نهر. || زیاد شدن آب در ایام مد. توضیح بیشتر ...
  • مد. [م َ] (اِ) تار و سیم. || پل. (ناظم الاطباء) ؟ || نام روز ششم از هر ماه شمسی. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مد در فرهنگ عمید

  • تار، سیم،

    روز ششم از هر ماه خورشیدی،
  • [مقابلِ جزر] بالا آمدن آب دریا بر اثر نیروی جاذبۀ خورشید یا ماه،
    (اسم) (ادبی) علامتی به شکل « » که بالای الف یا برخی حروف دیگر می‌گذارند،
    کشیدن و دراز کردن حرف در نوشتن،
    (اسم) [قدیمی، مجاز] پیشکش،
    [قدیمی] امتداد،. توضیح بیشتر ...
  • سبک و شیوه‌ای خاص در زندگی، پوشش، آرایش، کلام و مانند آن‌ها که مردم هر عصر، برای مدتی کوتاه اتخاذ می‌کنند،
    کالای رایج که برای مدتی مورد پسند مردم واقع شود،. توضیح بیشتر ...
  • واحد اندازه‌گیری وزن که اندازۀ آن در جاهای مختلف گوناگون بوده،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مد در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فارسی به انگلیسی

مد در فارسی به انگلیسی

  • Accent, Contagion, Fashion, Fashionable, Flood, Flood Tide, Flow, High Tide, In, Mode, New, Style, Trend, Vogue. توضیح بیشتر ...
فارسی به ترکی

مد در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

مد در فارسی به عربی

  • اسلوب، اناقه، نمط
عربی به فارسی

مد در عربی به فارسی

  • جریان , عید , کشند داشتن , جزر ومد ایجاد کردن , اتفاق افتادن , کشند. توضیح بیشتر ...
گویش مازندرانی

مد در گویش مازندرانی

فرهنگ فارسی هوشیار

مد در فرهنگ فارسی هوشیار

  • کشیدن و طولانی کردن حرف را، و نیز به معنی بالا آمدن آب دریا مده، علامتی با این شکل (‎~) که بالای الف ممدوده گذاشته میشود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد

مد در فرهنگ فارسی آزاد

  • مَدّ، غیر از معانی مصدری، مسافت، منتهی و غایت، بالا آمدن اب دریا، سیل،. توضیح بیشتر ...
  • مَدّ، (مَدَّ، یَمُدُّ) کمک و نصرت نمودن، پشتیبانی کردن، کشیدن، بسط دادن، طولنی کردن، دراز کردن دست، دراز کردن عمر (از طرف خداوند)، برآمدن روز و طولانی شدن روز، زیاد شدن و بالا آمدن آب رودخانه یا دریا، مرکّب ریختن در دوات، مهلت و فرصت دادن، جذب کردن. توضیح بیشتر ...
  • مُدّ، پیمانه ایست تقریبا برابر 18 لیتر (جمع: اَمداد)،
  • مَدّ، علامتی است که بالای الف محدوده به این شکل آ می گذارند مثل آخرت،. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی

مد در فارسی به ایتالیایی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید