معنی مخابرات

لغت نامه دهخدا

مخابرات

مخابرات. [م ُ ب َ / ب ِ] (از ع، اِ) ج ِ مخابره. خبرهائی که مابین دو نفر رد و بدل می گردد. (از ناظم الاطباء).
- اداره ٔ مخابرات، اداره ای که امور تلگراف و تلفن در آن معمول می گردد. تلفنخانه. تلگرافخانه.
- صنف مخابرات، یکی از صنفهای آرتش است که امور خبرهای تلفنی یا تلگرافی یک واحد آرتشی را بعهده دارد و احکام و اخبار بوسیله ٔ افراد صنف مخابره می شود. و رجوع به مخابره شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

مخابرات

خبرهایی که مابین دو نفر رد و بدل گردد، شاخه ای از علوم ارتباطات

فرهنگ معین

مخابرات

(مُ بِ) (اِ.) جِ مخابره. تلفن خانه.،شرکت ~ شرکتی که مسئولیت تلگراف و تلفن و تلکس و مانند آن را به عهده دارد.

حل جدول

مخابرات

معادل فارسی تله کومونیکاسیون


اداره مخابرات

تله کومونیکاسیون.


اپراتور مخابرات

کارور


ستون مخابرات

دکل


معادل فارسی تله کومونیکاسیون

مخابرات


تلفنخانه

مخابرات

مترادف و متضاد زبان فارسی

مخابرات

تلفن‌خانه، اداره‌تلفن، تلگراف‌خانه، سازمان پیام‌رسانی، نظام‌اطلاع‌رسانی

فارسی به عربی

انگلیسی به فارسی

transmission

مخابرات


telecommunication

مخابرات

معادل ابجد

مخابرات

1244

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری