معنی محوطه
لغت نامه دهخدا
محوطه. [م ُ ح َوْ وَ طَ] (ع ص) محوطه. رجوع به محوطه شود. || (اِ) ساحت. فضا. عرصه. گشادگی و فراخنا.
فارسی به انگلیسی
Area, Precinct, Yard
فرهنگ معین
(مُ حَ وِّ طِ) [ع. محوطه] (اِ.) زمینی که دور آن را دیوار کشیده باشند.
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ عمید
زمینی که دور آن دیوار کشیده باشند،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
گردونه
مترادف و متضاد زبان فارسی
حیطه، فضا، میدان، ساحت، حیاط، صحن، زمیننامحصور
فارسی به عربی
واژه پیشنهادی
صحن
معادل ابجد
68