معنی متناهی

لغت نامه دهخدا

متناهی

متناهی. [م ُ ت َ] (ع ص) به پایان رسنده و بمنتها رسنده. (غیاث) (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || بپایان رسیده. و تمام کرده. (ناظم الاطباء). || محدود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنچه حد و نهایتش معلوم شده باشد. و رجوع به تناهی شود.
- متناهی بودن، محدود بودن: پیدا کردن حال متناهی بودن هر چه در پیشی و سپسی هست و متناهی بودن علتهای خاص... (دانشنامه ص 58).
- نامتناهی، بی انتها. بی پایان.نامحدود. مقابل متناهی:
آنجا که بحر نامتناهی است موج زن
شاید که شبنمی نکند قصد آشنا.
عطار.
و رجوع به همین کلمه شود.
|| پرداخته شده. (ناظم الاطباء). || رساننده ٔ خبر. (آنندراج) (منتهی الارب). || خبر رسیده. (ناظم الاطباء). || آب که در حوض بازایستد و آرمد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آب ایستاده و آرمیده. || دوراندیش و زیرک و هوشیار و بافرست. (ناظم الاطباء). || بازداشته شده از منکر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || یکدیگر را بازدارنده و منعکننده. (ناظم الاطباء). یکدیگر را بازدارنده. (آنندراج). و رجوع به تناهی شود.

فارسی به انگلیسی

فرهنگ معین

متناهی

(مُ تَ) [ع.] (اِفا.) به پایان رسیده، آنچه انتها و پایان داشته باشد.

فرهنگ عمید

متناهی

آنچه آخر داشته باشد و به انتها برسد،
[قدیمی] به‌پایان‌رسیده،

حل جدول

متناهی

محدود، به پایان رسیده

محدود، نهایت دار، به پایان رسیده

محدود


فرایندهای متناهی برای حل نوعی از مسائل

الگوریتم

فرهنگ فارسی آزاد

متناهی

مُتَناهِی، به آخر رسنده، واصل شونده، منع و نهی کننده، یکدیگر را نهی کننده، آنچه که آخِر دارد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

متناهی

محدود، متناهیه، نهایت‌دار،
(متضاد) نامتناهی

فارسی به عربی

متناهی

محدود

فرهنگ فارسی هوشیار

متناهی

بپایان رسنده، تمام کرده، آنچه حد و نهایتش معلوم شده باشد


غیر متناهی

بی پایان

انگلیسی به فارسی

finite collection

دسته ی متناهی، گردایه ی متناهی، مجموعه ی متناهی


finite subcollection

زیردسته ی متناهی، زیرخانواده ی متناهی، زیرمجموعه ی متناهی


finite differences

تفاضل متناهی، تفاضلات متناهی

معادل ابجد

متناهی

506

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری