معنی متمایز

لغت نامه دهخدا

متمایز

متمایز. [م ُ ت َ ی ِ] (ع ص) (از «م ی ز») جدا شده. باز شناخته از. آن که از دیگران مشخص و ممتاز و جدا باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- متمایز شدن، جدا شدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

فرهنگ عمید

متمایز

ویژگی کسی یا چیزی که از دیگران جدا و مشخص باشد، دارای تمایز،

کلمات بیگانه به فارسی

فرهنگ فارسی آزاد

متمایز

مُتَمایِز، متفرق و پراکنده (شونده)، شعبه شعبه (شونده) رقابت کننده و مسابقه دهنده، سبقت گیرنده، در فارسی بیشتر به معنای مشخص و ممتاز (به جای مُتَمَیِّز) مصطلح است،

فرهنگ معین

متمایز

(مُ تَ یِ) [ع.] (اِفا.) چیزی که از دیگری جدا و مشخص باشد.

حل جدول

متمایز

متفاوت، برجسته، متشخص

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مترادف و متضاد زبان فارسی

متمایز

برجسته، متشخص، مشخص، ممتاز،
(متضاد) متعارف، متباین، متفاوت


متمایز شدن

ممتاز شدن، مشخص شدن، شاخص شدن، متفاوت گشتن، جدا شدن

فارسی به انگلیسی

متمایز

Disparate, Distinct, Several


متمایز کردن‌

Characterize, Demarcate


متمایز کننده‌

Definitive, Discriminating


متمایز کردن‌ (مجازی‌)

Sift

فارسی به عربی

متمایز

بارز، متنوع، مختلف

فرهنگ فارسی هوشیار

متمایز

بازشناخته از، جدا شده

معادل ابجد

متمایز

498

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری