معنی متعهد شدن
فارسی به انگلیسی
واژه پیشنهادی
ملتزم شدن
حل جدول
تاهل
فارسی به ایتالیایی
impegnarsi
فارسی به آلمانی
Abonnieren, Unterzeichnen, Vertrag unterzeichnen
لغت نامه دهخدا
متعهد. [م ُ ت َ ع َهَْهَِ] (ع ص) تیمار دارنده. (ناظم الاطباء). || پیوسته مشغول به یک کار و مواظب در کار. (ناظم الاطباء). || هم عهد و عهد گیرنده و ضامن. ج، متعهدین. (ناظم الاطباء). آن که عهد و پیمان بندد و اجرای کاری رابعهده گیرد تا انجام دهد: بنده ٔ درگاه متعهد جمیع امور آن عالی جاهان و لشکریان و سپاهیان میشود. (مجمل التواریخ گلستانه ص 201).
- متعهد شدن، پیمان کردن. پیمان بستن. تعهد کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
فرهنگ معین
ضامن، برعهده گیرنده، دارای حس مسئولیت در برابر ادای وظیفه. [خوانش: (مُ تَ عَ هِّ) [ع.] (اِفا.)]
فرهنگ عمید
دارای عهدوپیمان برای انجام وظیفه،
کسی که امری را عهدهدار شود، دارای تعهد،
فرهنگ واژههای فارسی سره
پایبند
کلمات بیگانه به فارسی
پایبند
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ فارسی آزاد
مُتَعَهٌِد، ملتزم، عهده دار، عهد کننده ایضا" توجه و مراقبت کننده، تیمار کننده، رسیدگی و سرپرستی کننده
معادل ابجد
873