معنی مترقی و پیشرفته

حل جدول

مترقی و پیشرفته

توسعه یافته


پیشرفته

مدرن، مترقی

راقیه، مترقی، توسعه یافته، آباد


مترقی

پیشرفته، دارای پیشرفت و رشد


مترقی و توسعه یافته

پیشرفته، دارای پیشرفت و رشد

فرهنگ فارسی هوشیار

مترقی

‎ افزون شونده، بالا رونده، پیشرونده پیشرفته (اسم) افزون شونده. ‎، بالا رونده، پیشرفت کننده: کشور های مترقی جهان، ترقی خواه: سیاستمداری مترقی.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مترقی

پیشرفته

لغت نامه دهخدا

مترقی

مترقی. [م ُ ت َ رَق ْ قی] (ع ص) افزون شونده. (آنندراج) (غیاث). بالا رفته. (ناظم الاطباء). صعود کننده. بالا رونده: و بخار نطفه از اوعیه ٔ منی به مصعد دماغ مترقی شد. (سندبادنامه ص 177). همواره در مدارج علو و معارج سمو متصاعد و مترقی باد. (سندبادنامه ص 216). و رجوع به ترقی شود.


پیشرفته

پیشرفته. [رَ ت َ / ت ِ] (ن مف مرکب) مسبوق. مقدم. سلیف. سالف. || بجانب پیش روان شده. گذشته. || ترقی کرده. || تجاوزکرده. از حد طبیعی درگذشته و بمجاور درآمده.

فرهنگ معین

مترقی

(مُ تَ رَ قِّ) [ع.] (اِفا.) پیشرفته، رشد کرده.

کلمات بیگانه به فارسی

مترقی

پیشرفته

فرهنگ عمید

مترقی

دارای گرایش به پیشرفت، پیشرفته،
دارای حرکت روبه‌بالا،

مترادف و متضاد زبان فارسی

پیشرفته

آباد، توسعه‌یافته، راقیه، مترقی،
(متضاد) عقب‌مانده


مترقی

پیشرو، ترقی‌خواه، توسعه‌یافته، راقی، راقبه،
(متضاد) عقب‌افتاده، عقب‌مانده

فارسی به عربی

مترقی

تقدمی

معادل ابجد

مترقی و پیشرفته

1753

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری