معنی مبرات

لغت نامه دهخدا

مبرات

مبرات. [م َ ب َرْ را] (ع اِ) ج ِ «مبره». خیرات و اعمال خیر و دهشته. (ناظم الاطباء). نیکیها. اعمال خیر. کارهای نیک: ابن الجراح او را بفریفت و بطریق مهادات و ملاطفت و انواع مبرات بدست آورد و او را بکشت. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 310). ابواب خیرات و مبرات بر عامه ٔ خلایق گشاده. (المعجم چ دانشگاه ص 13). پادشاه زاده هولاکو که هر یک را برقدر و منزلت با مبرات و صلاحت باز می گردانید. (جهانگشای جوینی).

فارسی به انگلیسی

فرهنگ معین

مبرات

(مَ بَ رّ) [ع.] (اِ.) جِ مبره، خیرات و اعمال خیر.

فرهنگ عمید

مبرات

مبرت

فرهنگ فارسی هوشیار

مبرات

خوبیها، نیکویی ها

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

مبرات

نیکی‌ها، اعمال‌خیر، خوبی‌ها، نیکویی‌ها، خیرها، مبرت‌ها، عطایا

فرهنگ فارسی آزاد

مبرات، مبار

مَبَراّت، مَبار، خیرها، نیکوئی ها، بخشش ها، اطاعت از والدین و خدمت آنها، عطایا (مفرد: مَبَرَّه)،

معادل ابجد

مبرات

643

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری