معنی ماهر

ماهر
معادل ابجد

ماهر در معادل ابجد

ماهر
  • 246
حل جدول

ماهر در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

ماهر در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • آزموده، استاد، تردست، چابک‌دست، حاذق، خبره، زبردست، کارآمد، کاردان، کارکشته، متبحر، متخصص، مجرب،
    (متضاد) ناشی، غیر ماهر. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

ماهر در فرهنگ معین

  • (هِ) [ع.] (ص.) استاد و چیره دست در کار.
لغت نامه دهخدا

ماهر در لغت نامه دهخدا

  • ماهر. [هَِ] (اِ) به لغت زند و پازند به معنی فردا باشد که به عربی غد گویند. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). هزوارش، ماهر. پهلوی، فرتاک (فردا). (حاشیه ٔ برهان چ معین). توضیح بیشتر ...
  • ماهر. [هَِ] (ع ص) استادکار در کار خویشتن. (مهذب الاسماء). استاد. (دهار). استاد هر فن. ج، مَهَرَه. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد حاذق و دانای در کار. (ناظم الاطباء). حاذق در هرکار. ج، مَهَرَه. (از اقرب الموارد). استادکار. (غیاث). کارکشته. زبردست. ورزیده در کار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
    یکی اعراض و آن دیگر جواهر
    چنین گفتنداستادان ماهر.
    ناصرخسرو.
    برنگین ملک مهر از نقش توقیعات اوست
    مهر او دارد هر آن کاندر کفایت ماهر است. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

ماهر در فرهنگ عمید

  • استاد، زبردست، حاذق، کار‌آزموده،
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ماهر در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کلمات بیگانه به فارسی

ماهر در کلمات بیگانه به فارسی

فارسی به انگلیسی

ماهر در فارسی به انگلیسی

  • Adept, Able, Adroit, Accomplished, Ambidextrous, Artful, Competent, Deft, Dexterous, Experienced, Expert, Great, Handy, Hotshot, Master, Old Hand, Practiced, Proficient, Skilled, Skillful, Versed, Well-Versed, Masterful, Skilfully. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی

ماهر در فارسی به عربی

  • بارع، خبیر، خداع، داهیه، دووب، عظیم، فحم، ماهر، مفید
عربی به فارسی

ماهر در عربی به فارسی

فرهنگ فارسی هوشیار

ماهر در فرهنگ فارسی هوشیار

  • استاد کار در کار خویشتن، حاذق در هر کاری
فارسی به ایتالیایی

ماهر در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

ماهر در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید