معادل ابجد
مان در معادل ابجد
مان
- 91
حل جدول
مان در حل جدول
- اسباب خانه، از ضمایرملکی
- از ضمایر ملکی
- اسباب خانه
- جزیره انگلستان
- اسباب خانه، از ضمایر ملکی
فرهنگ معین
مان در فرهنگ معین
- (اِ. ) اسباب و اثاثیه خانه، مثل و مانند، خانه، (پس. ) به صورت پسوند در کلمات مرکب آید و به معنی محل، جا و خانه: دودمان، در بعضی کلمات به معنی «منش » و «اندیشه » آید: شادمان، قهرمان، از ریشه فعل اسم معنی (اسم مصدر) م [خوانش: [په. ]]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
مان در لغت نامه دهخدا
-
مان. (اِ) خانه را گویند و نیز خان و مان اتباع است. (لغت فرس اسدی چ اقبال، ص 397). به معنی خانه باشد که عربان بیت خوانند. (برهان). خانه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). پهلوی، مان (خانه، مسکن) پارسی باستان، مانیا (خانه، سرای). در پهلوی به جای نمانه اوستایی کلمه ٔ مان (خانه) را به کار برده اند. مانیشن، مانیشت (منزل)، مانپان، مانیستن، مانیشتن (منزل کردن). و «ماندن » فارسی نیز ازهمین ریشه است. (حاشیه ٔ برهان چ معین):
که چون او بدین جای مهمان رسد
بدین بینوا میهن ومان رسد. توضیح بیشتر ...
- مان. (ع اِ) (از «م ی ن ») آهن آماج و کلند که بدان زمین شیارند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تبری دودم که بدان زمین را شخم کنند، مجد این کلمه را در ذیل «م ی ن » و صاحب لسان العرب در «م ون » آورده اند و صاحب لسان گوید الف آن بدل از واو است زیرا که آن عین الفعل است. (از اقرب الموارد). || دروغ. (ناظم الاطباء). و رجوع به مَین شود. توضیح بیشتر ...
- مان. (اِخ) جزیره ای است به انگلستان در دریای ایرلند که 570 کیلومترمربع وسعت و 48000 تن سکنه دارد. مرکز آن «دوگلاس » است و مورد توجه جهانگردان می باشد. (از لاروس). توضیح بیشتر ...
- مان. (اِخ) مرکز ایالت «سارت » فرانسه که بر کنار رودسارت و در 217 کیلومتری غرب پاریس واقع است و 147650 تن سکنه دارد. شهر «مان » چند کلیسا از قرنهای 11 و12 و 13 میلادی و موزه و هتلی از عهد قدیم دارد و مرکز صنایع تولید کشاورزی و راه آهن و الکترونیک است. ناحیه ٔمان از 19 بخش و 171 دهستان تشکیل یافته و جمعیت آن بالغ بر 309380 تن می باشد و در سال 1871 در این شهر میان فرانسه و آلمان جنگی درگرفت. (از لاروس). توضیح بیشتر ...
- مان. (اِخ) نام دو برادر نویسنده ٔ آلمانی. نخستین «هنریش » (1871-1950م. ) نویسنده ٔ «پروفسور انرات » و دومین «توماس » (1875-1955م. ) نویسنده ٔ «بودنبروکها» و «کوهستان سحرآمیز» است. «توماس مان » در سال 1929 به دریافت جایزه ٔ نوبل نائل گردید. (از لاروس). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
مان در فرهنگ عمید
- ضمیر متصل اول شخص جمع: کتابمان،
- ماندن۱
- ماندن۲
- هریک از مواد غلیظ و خوشطعمی که بهطور طبیعی یا بر اثر گزش حشرات یا با ایجاد شکاف از تنۀ بعضی درختان یا گیاهان میتراود، مانندِ ترنجبین، شیرخشت، و بیدخشت،. توضیح بیشتر ...
-
خانه، سرای: چو آمد بر میهن و مان خویش / ببردش به صد لابه مهمان خویش (اسدی: ۲۰۵)،
اسباب خانه. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی
مان در فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
مان در فرهنگ فارسی هوشیار
- خانه، سرای
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید