معنی مادگی

مادگی
معادل ابجد

مادگی در معادل ابجد

مادگی
  • 75
حل جدول

مادگی در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

مادگی در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • ماده بودن، تانیث‌بودن، مونث بودن،
    (متضاد) نرینگی، اندام ماده‌گل‌وگیاه، عضوتولیدمثل گل‌وگیاه، جادکمه، جاتکمه. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

مادگی در فرهنگ معین

  • جای دکمه، آن بخشی از گیاه که ماده گل را تشکیل می دهد، عضو تولیدمثل در جنس ماده. [خوانش: (دِ) (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

مادگی در لغت نامه دهخدا

  • مادگی. [دَ / دِ] (حامص) حالت ماده بودن. و تأنیث طبیعی. (ناظم الاطباء). ماده بودن. انوثیت. مقابل نری. (فرهنگ فارسی معین): و بود که انبازی ایشان اندر جنس بود چنانکه نری و مادگی. (دانشنامه از فرهنگ فارسی ایضاً).
    مادگی خوش آیدت چادر بگیر
    رستمی خوش آیدت خنجر بگیر.
    مولوی.
    و رجوع به ماده شود. || (ص نسبی) منسوب به ماده. || (اِ) عضو تولید مثلی جنس ماده. || اندام ماده ٔ گل. آلت تأنیث در گل. عضو تولید مثلی ماده ٔگیاهان است که مواد تخمک و گامت ماده می باشد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

مادگی در فرهنگ عمید

  • [مقابلِ نری] ماده بودن،
    (اسم) (زیست‌شناسی) اندام مادۀ گل که شامل تخمدان و تخمک‌هاست،
    (اسم) سوراخ جلو لباس که دگمه در آن جا می‌گیرد، جادگمه،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

مادگی در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

مادگی در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

مادگی در فرهنگ فارسی هوشیار

  • مقابل نری، ماده بودن، سوراخ جلو لباس که تکمه در آن جای میگیرد. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید