معنی لوح
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
هرچه پهن باشد، تخته چوب و جز آن، جمع الواح. [خوانش: (لَ) [ع.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
هر چیز پهن، مانندِ سنگ، چوب، استخوان، یا فلز،
[قدیمی] قطعهای پهن که در مکتبخانهها بر آن مینوشتند،
[قدیمی] تختۀ کشتی،
* لوح محفوظ:
در روایات اسلامی، لوحی در آسمان هفتم که احوال و حوادث گذشته و آینده در آن ثبت است،
(فلسفه) عقل فعال، عقل اول، نفس کلی،
(تصوف) از مراتب نورالهی که در مرتبهای از خلق و آفرینش متجلی است،
حل جدول
صفحه نوشتار
فرهنگ واژههای فارسی سره
سلم
فارسی به انگلیسی
Plaque, Table, Tablet
فارسی به عربی
قرص
عربی به فارسی
توفال , توفال کوبی کردن , اهن نبشی , تخته سنگ , لوح سنگ , ورقه سنگ , تورق , سنگ متورق , سنگ لوح , ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع (اعم از نوشته یا ننوشته) , فهرست نامزدهای انتخاباتی , با لوح سنگ پوشاندن , واقعه ای را ثبت کردن , تعیین کردن , مقدر کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
هواء میان آسمان و زمین، تخته، هر چه که پهن باشد اعم از سنگ یا چوب یا فلز
فرهنگ فارسی آزاد
لَوح (لاحَ، یَلُوحُ) ظاهر و آشکار شدن، طالع شدن، برق زدن و درخشیدن، نظر افکندن و دیدن، تشنه شدن،
لَوح، در اصطلاح امر مبارک بهائی هر یک از آثار قلم اعلی، غیر از کُتُب و رسالات خاصّه، لوح می باشد ولی در اصطلاحِ عرف به مکاتیب و آثار نازله از قلم مرکز میثاق و به توقیعات حضرت ولیّ امر الله نیز «لوح» و در جمع«الواح» گفته می شود، به بعضی از آثار مبارکه حضرت ربّ اعلی نیز لوح اطلاق شده است مثل لوح هیاکل و لوح حروفات. در اصطلاح قرآن بنوشته های مقدس شامل قوانین و احکام الهی لوح اطلاق گردیده است چنانکه در آیه 145 سوره اعراف باین مضمون میفرمایند که خداوند در الواح برای حضرت موسی در باره هر چیزی پندی نوشت. بعضی از مفسرین اسلامی "الواح" را در این آیه به توراه ترجمه و معنی کرده اند،
لَوح، هر صفحه از کاغذ یا سنگ یا فلز یا چوب و غیره که روی آن بنویسند (جمع: اَلواح)،
فارسی به آلمانی
Die tablette [noun]
معادل ابجد
44