معنی لحاف

فرهنگ معین

لحاف

(لِ) [ع.] (اِ.) رواندازی آکنده از پشم یا پنبه که هنگام خوابیدن بر روی خود می اندازند.

فرهنگ عمید

لحاف

روانداز ضخیم آکنده از پشم یا پنبه به شکل مستطیل که هنگام خوابیدن برای گرم نگه‌داشتن بر روی خود می‌اندازند، دواج،

حل جدول

لحاف

دواج

مترادف و متضاد زبان فارسی

لحاف

پتو، پوشش، دواج، لحیف، بستر، دواج، رختخواب،
(متضاد) نهالی

فارسی به انگلیسی

لحاف‌

Duvet, Quilt

تعبیر خواب

لحاف

اگر دید لحافی سبز داشت، دلیل است زنی دیندار بخواهد. اگر سفید بود آن زن توانگر و پارسا است. اگر سرخ بیند زن او مطرب دوست است. اگر سیاه بیند زن او عالمه است و زرد زن بیمار گونه بود. اگر ملوّن بیند، زن او فرینبده است. - جابر مغربی

دیدن لحاف درخواب، دلیل زن است. اگر بیند لحاف نو بخرید، دلیل که کنیزکی دوشیزه بخرد یا زن بخواهد. اگر بیند که لحاف او چرکین بود دلیل است زن او سلیطه بود. - محمد بن سیرین

معبران کهن نوشته اند لحاف زن است. لحاف در موقع خواب و استراحت به ما آرامش می بخشد و زیر آن احساس امنیت و راحتی می کنیم، آن ها این آرامش را با آرامشی که زن به مرد می دهد مقایسه و تشبیه کرده اند. همین طور لحاف برای زن نیز شوهر است زیرا او را در بر می گیرد و به او امنیت و فراغت خیال می بخشد. لحاف نشان دهنده رابطه ای است که بیننده خواب با جفت خویش دارد. اگر ببینید لحاف کهنه ای دارید زنی بد نصیب شما می شود و چنان چه زن دارید روابط شما با همسرتان خراب می شود. اگر در خواب ببینید لحافی از اطلس و دیبا دارید رابطه شما با همسرتان در حد عالی بهبود می یابد و خوب می شود. اگدر خواب ببینید لحافتان کثیف است همسرتان بیمار می شود و اگر لحاف سوراخ و پاره باشد که غیر قابل استفاده به نظر برسد از همسر خود جدا می شوید. اگر مردی در خواب ببیند لحاف پاره و کهنه و فرسوده خود را دور افکنده و لحاف نوئی خریده از زن خود جدا می شود و همسر دیگری اختیار می کند. همین تعبیر هست برای زن که نشان می دهد از شوهر جدا می شود و به همسری دیگری در می آید. - منوچهر مطیعی تهرانی

لحاف در خواب، به زن تعبیر میشود. اگر کسی در خواب ببیند که لحافی را به روی خود میکشد، زن میگیرد یا به آسایش و استراحت میرسد. - خالد بن علی بن محد العنبری

دیدن لحاف درخواب بر سه وجه است.
اول: زن عالمه.
دوم: کنیزک دوشیزه.
سوم: عزو جاه و مقام.
- امام جعفر صادق علیه السلام

۱ـ دیدن لحاف در خواب، نشانه قدم نهادن به محیطهای دلپذیر و لبریز از آسایش است. اگر دختری چنین خوابی ببیند، علامت آن است که رفتار سنجیده و عاقلانه اش او را نزد مردی مقبول جلوه خواهد داد، تا آنجا که او را به همسری خود برخواهد گزید.
۲ـ دیدن لحافهای تمیز و سوراخ سوراخ در خواب، نشانه یافتن همسری باارزش است.
۳ـ دیدن لحافهای کثیف در خواب، علامت آن است که با دیگران رفتار پسندیده ای نخواهید داشت، و برای یافتن همسری مطلوب شکست خواهید خورد.
- آنلی بیتون

عربی به فارسی

لحاف

لحاف , بالا پوش , مثل لحاف دوختن

فارسی به ایتالیایی

لحاف

coperta

فارسی به آلمانی

لحاف

Steppdecke (f)

فارسی به عربی

لحاف

لحاف، مفرش السریر

لغت نامه دهخدا

لحاف

لحاف. [ل ِ] (ع اِ) بسترآهنگ. (جهانگیری). دواج. بالاپوش شب.مشمال. (منتهی الارب). ازار. جامه ٔ پنبه دار شب خوابی. (غیاث). بالاپوش، مقابل نهالی و زیرپوش:
خوشا حال لحاف و بسترآهنگ
که میگیرند هر شب در برت تنگ.
لبیبی.
نالنده اسقفی ز بر بستر پلاس
رومی لحاف زرد به پهنا برافکند.
خاقانی.
با چنین آهن دل آتش سجاف
حق نشاید گفت جز زیرلحاف.
مولوی.
اندر لحاف و بالش خوش خفته بود پنبه
حلاج خواند بر وی یا ایهاالمزمل.
نظام قاری (دیوان البسه ص 31).
تا نهالی و لحافت نبود چندین دست
در وثاقت شب سرما منشان مهمان را.
نظام قاری (دیوان البسه ص 37).
یک تن بی لحاف و زیرافکن
وقت آسایش آرمیدن نیست.
نظام قاری (دیوان البسه ص 37).
- لحاف چشم، پلک. مُقله. پلک ِ بالایین. لجح.
- لحاف کرسی، نوعی ازلحاف پهن تر از لحاف معمولی که به زمستان بر کرسی اندازند.
- امثال:
دعوی سر لحاف ملانصرالدین بود، هیاهوی نزاعی از کوچه شنیده میشد چون هوا سرد بود ملا لحاف در خود پیچید و کشف خبر را بیرون شد طراری چند لحاف را از دوش ملا ربوده بگریختند چون به خانه باز گشت زن پرسید نزاع سر چه بود گفت سر لحاف ما، اینک ببردند و نزاع بنشست. آوازی مهیب شنیده شد زن ملانصرالدین پرسید چه آواز بود ملا گفت آواز لحاف بود که از بام به زیر افتاد زن گفت لحاف بدینگونه آواز نکند. گفت من هم در جوفش بودم.
سر گنده اش زیر لحاف است.
شوخی را زیر لحاف می کنند.
فرشش زمین است لحافش آسمان.
لحافی را بهرشپشی بیرون نیفکنند.
هم لحاف است و هم توشک.
|| پوشش. || هر جامه که بالای جامه هاپوشند همچو چادر ومانند آن. ج، لُحُف. (منتهی الارب). || کژآکند. قزآکند. (لغت نامه ٔ مقامات حریری). قزآکند یعنی جامه که از قز، آگنده باشند. (منتخب اللغات). || برگستوان. (غیاث) (آنندراج). عبایی که بر پشت اسب اندازند جهت محافظت گرد و غبار و اذیت گرما و سرما و مردم آن را به غلط آبایی به الف نویسند و به معنی برگستوان نیز درست میشود. (آنندراج):
لحافی برافکند بر پشت بور
درآمد به زین آن تن پیل زور.
نظامی.
و نیز رجوع به لحیف شود. || زن ِ مرد. (منتهی الارب).


لحاف دوزی

لحاف دوزی. [ل َ] (حامص مرکب) عمل لحاف دوز. || (اِ مرکب) دکه ٔ لحاف دوز.


لحاف دوز

لحاف دوز. [ل َ] (نف مرکب) دوزنده ٔ لحاف. آنکه لحاف دوزد.


لحاف کشی

لحاف کشی. [ل َ ک َ / ک ِ] (حامص مرکب) عمل لحاف کش.

فرهنگ فارسی هوشیار

لحاف دوزی

دواجدوزی ‎ عمل و شغل لحاف دوز، (اسم) دکان لحاف دوز.


لحاف

بستر آهنگ، بالاپوش شب، جامه پنبه دار شب خوابی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

لحاف

روانداز

کلمات بیگانه به فارسی

لحاف

روانداز

معادل ابجد

لحاف

119

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری