معنی قمه

لغت نامه دهخدا

قمه

قمه. [ق َ م َ / م ِ] (ترکی، اِ) نام سلاح است. (غیاث اللغات) (آنندراج). قسمی سلاح شبیه به شمشیر ولی کوتاهتر و پهن تر و بدون انحناء.
- قمه زن، کسی که به نذر بروز عاشورا با قمه بر سر خود جراحت وارد کند، با رسومی مخصوص.
- قمه قداره کشیدن، کنایه از شرارت کردن.

فارسی به انگلیسی

قمه‌

Cutlas, Cutlass, Dagger, Machete

فرهنگ معین

قمه

(قِ مَّ) [ع. قمه] (اِ.) جماعت مردم. ج. قمام.

(قَ مِ) [تر.] (اِ.) سلاحی دو دَم شبیه شمشیر اما کوچکتر از آن.

فرهنگ فارسی هوشیار

قمه

قامت، تارک


قمه زنی

نادرست نویسی غمه زنی

فرهنگ عمید

قمه

نوعی جنگ‌افزار سرد و کوتاه‌تر از شمشیر که هر دو دم آن تیز و برنده است،

تارک، بالای هر چیز، بلندترین نقطۀ هر چیز،
گروه، جماعت مردم،

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

قمه

خنجر، شمشیر، کارد

واژه پیشنهادی

فارسی به عربی

معادل ابجد

قمه

145

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری