معنی قلاده
فرهنگ عمید
گردنبند و گلوبند سگ و برخی جانوران دیگر،
واحد شمارش برخی جانوران: دو قلاده یوزپلنگ،
فارسی به انگلیسی
Choke Collar, Collar, Dog Collar, Leash
فرهنگ فارسی هوشیار
قلاده ک در فارسی: گردنبند (اسم) آنچه بگردن آویزند گردن بند گلو بند جمع: قلائد (قالاید) : و از آن عقدی ترتیب افتاد که قلاده جید دولت نظام الملکی. . . تواند بود. گردنبند
فرهنگ معین
گردن بند، زنجیری که بر گردن حیوانات یا مجرمین می بندند، واحدی برای شمارش گربه س انان. [خوانش: (قَ دَ یا دِ) [ع. قلاده] (اِ.)]
حل جدول
مَرس
مَرَس
مرس
سگ بی قلاده
هرزه مرس
کارگردان فیلم قلاده های طلا
ابوالقاسم طالبی
بازیگر فیلم قلاده های طلا
حسین سحرخیز، امین حیایی، محمدرضا شریفی نیا، حمیدرضا پگاه، نیلوفر خوش خلق
طناب اسارت جانور
قلاده
مترادف و متضاد زبان فارسی
طوق، گردنبند، یوغ، تا، عدد
لغت نامه دهخدا
واسطه ٔ قلاده. [س ِ طَ / طِ ی ِ ق ِ دَ / دِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) واسط عقد. گرانبهاترین گوهر گردن بند که در وسط آن است: در پهلوی مسجد اعظم و جامع محترم جایی به دست آوردم و واسطه ٔ قلاده ٔ صف مسجد شدم. (مقامات حمیدی). به هر طرف که رسیدم پنداشتم واسطه ٔ قلاده ٔ شهر اینجاست. (مقامات حمیدی). گشتاسف که واسطه ٔ قلاده ٔ اکاسره ٔ عجم و کبار ایران بوده است میگوید: الدین بالملک یقوی و الملک بالدین یبقی. (سندبادنامه ص 4 و 5). در لطافت و ظرافت واسطه ٔ قلاده ٔ ایام بود. (سندبادنامه، ص 173). و رجوع به واسطهالقلاده شود.
ضرب المثل فارسی
از ضرب المثل های شیرین فارسی
زن سلیطه سگ بی قلاده است
از ضرب المثل های شیرین فارسی
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
140