معادل ابجد
قرار در معادل ابجد
قرار
- 501
حل جدول
قرار در حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
قرار در مترادف و متضاد زبان فارسی
- رسم، روش، نهاد، استقرار، ثبات، سکون، طمانینه، آرام، آرامش، صبر، فراغ، فراغت، هال، شرط، عهد، وعده، راندهوو، میعاد، وعدهگاه، قول، میثاق، شرح، شیوه، وضع، حکم، 10، عادت. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین
قرار در فرهنگ معین
- (مص ل. ) پابرجا شدن، آرام گرفتن، (اِمص. ) پایداری، استواری، (اِ. ) صبر، شکیبایی، عهد، پیمان، حکم موقت. [خوانش: (قَ) [ع. ]]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
قرار در لغت نامه دهخدا
- قرار. [ق َ] (ع مص) ثبات و قرار ورزیدن. آرمیدن. (منتهی الارب). ثبات و آرمیدن. (اقرب الموارد). آرام گرفتن. || آرام دادن. لازم و متعدی هر دو آمده و با لفظ ستدن و گرفتن و دادن و داشتن و بستن و کردن و زدن و آوردن و افتادن و بردن مستعمل. (آنندراج). || (اِمص) آسودگی. || استواری. || پایداری. || آرامش. || آسایش. || راستی. (ناظم الاطباء). || (اِ) زمین پست هموار. (منتهی الارب). المطمئن من الارض. (اقرب الموارد). || نَقَد و آن نوعی گوسفند کوتاه پای زشترو است. توضیح بیشتر ...
-
قرار. [ق ِ] (اِخ) از نامهای عرب است. (منتهی الارب).
- قرار. [ق َ] (اِخ) وادی ای است نزدیک مدینه در دیار مُزَینَه. (از معجم البلدان). توضیح بیشتر ...
- قرار. [ق َ] (اِخ) عمرانی گوید: جایی است در روم. (از معجم البلدان). توضیح بیشتر ...
-
قرار. [ق ُ] (اِخ) موضعی است. (منتهی الارب).
فرهنگ عمید
قرار در فرهنگ عمید
-
۱. زمان یا مکان ملاقات،
آرامش، آسودگی،
(اسم) رٲی و حکمی که دربارۀ مسئله یا امری صادر شود،
(اسم) عهدوپیمان،
پایداری،
(حقوق) حکمی از سوی مقام قضایی،
* قرار دادن: (مصدر متعدی)
جا دادن،
استوار ساختن،
[قدیمی] برقرار کردن،
* قرار داشتن: (مصدر لازم)
برقرار بودن،
جا داشتن،
آرامش داشتن،
وعدۀ ملاقات داشتن،
* قرار گذاشتن: (مصدر متعدی) شرط کردن، عهدوپیمان کردن،
* قرار گرفتن: (مصدر لازم)
استوار و محکم شدن،
ساکن شدن، جا گرفتن،
آرام گرفتن،
ثابت گشتن،
* قرارمدار: [عامیانه] بند و بست، شرط، عهدوپیمان،
* قرارومدار: [عامیانه] = * قرارمدار. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژههای فارسی سره
قرار در فرهنگ واژههای فارسی سره
- پیمان، نهش، هال، دیدار
کلمات بیگانه به فارسی
قرار در کلمات بیگانه به فارسی
فارسی به انگلیسی
قرار در فارسی به انگلیسی
- Appointment, Arrangement, Award, Date, Obligation, Rendezvous, Rule, Setup. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی
قرار در فارسی به عربی
- اتفاقیه، اشتراط، ترتیب
عربی به فارسی
قرار در عربی به فارسی
- تصمیم , داوری , دادرسی , فتوی , رای , رای هیلت منصفه , نظر , قضاوت. توضیح بیشتر ...
گویش مازندرانی
قرار در گویش مازندرانی
- آرامش، تاب و توان، کارگر قراردادی سالیانه که اربابان...
فرهنگ فارسی هوشیار
قرار در فرهنگ فارسی هوشیار
- ثبات و قرار ورزیدن، آرمیدن، آرام گرفتن، آسودگی، استواری، پایداری، آسایش. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد
قرار در فرهنگ فارسی آزاد
- قَرار، استقرار، سکون، زمین پست و هموار، حکم و دستور، رأی مراجع قضائی، تَه، انتها،. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی
قرار در فارسی به ایتالیایی
- compromesso
فارسی به آلمانی
قرار در فارسی به آلمانی
- Übereinstimmung (f), Uebereinstimmung, Uebereinstimmung, Vereinbarung (f). توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید