معنی قافله

قافله
معادل ابجد

قافله در معادل ابجد

قافله
  • 216
حل جدول

قافله در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

قافله در مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ معین

قافله در فرهنگ معین

  • (فِ لَ یا لِ) [ع. قافله] (اِ.) کاروان. ج. قوافل.
لغت نامه دهخدا

قافله در لغت نامه دهخدا

  • قافله. [ف ِ ل َ] (ع اِ) کاروان. (مهذب الاسماء) (دهار). قیروان:
    سوی او از شاعران وزائران شرق و غرب
    قافله درقافله است و کاروان در کاروان.
    فرخی.
    تا برگرفت قافله از باغ عندلیب
    زاغ سیه بباغ درآورد کاروان.
    فرخی.
    بی سیم سائل تو نرفت ایچ قافله
    بی زر زائر تو نرفت ایچ کاروان.
    فرخی.
    کاروان ظفرو قافله ٔ فتح و مراد
    کاروانگاه به صحرای رجای تو کند.
    منوچهری.
    لشکر پیری فکند و قافله ٔ ذل
    ناگه بر ساعدین و گردن من غل.
    ناصرخسرو. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

قافله در فرهنگ عمید

  • گروهی از مردم که با هم به سفر بروند یا با هم از سفر برگردند، کاروان،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

قافله در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کلمات بیگانه به فارسی

قافله در کلمات بیگانه به فارسی

فارسی به ترکی

قافله در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

قافله در فارسی به عربی

تعبیر خواب

قافله در تعبیر خواب

  • اگر به خواب بیند که با قافله در راه بود، دلیل منفعت است اگر مصلح است، دلیل زحمت است، اگر مفسد است، دلیل خیر است. اگر دید در قافله سوار بود، دلیل که به مراد برسد، اما اگر پیاده بود و مفلس تاویلش به خلاف این است. - محمد بن سیرین. توضیح بیشتر ...
  • اگر بیند قافله به سوی خانه رفت، دلیل که کار بسته به وی گشاده شود. اگر به خلاف این بیند به خلاف است - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

قافله در فرهنگ فارسی هوشیار

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید