معنی قاری

قاری
معادل ابجد

قاری در معادل ابجد

قاری
  • 311
حل جدول

قاری در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

قاری در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • تلاوتگر، خواننده، قرآن‌خوان، مقری
فرهنگ معین

قاری در فرهنگ معین

  • [ع. قاری ء] (اِفا.) خواننده، خواننده قرآن.
لغت نامه دهخدا

قاری در لغت نامه دهخدا

  • قاری. (ع ص) (از ریشه ٔ قری) ده نشین. باشنده ٔ ده. فرودآینده در ده. (منتهی الارب). روستائی. ضد بادی. (ناظم الاطباء): جأنی کل قار و باد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || (از ریشه ٔ قرء) خواننده. (دهار) (منتهی الارب). || گورخوان. خواننده ٔ قرآن. آنکه قرآن درست کرده است. مقری. قرآن خوان در مجالس ترحیم. ج، قَرَاَه، قُرّاء، قارئون. (منتهی الارب):
    آرزوی خواندن قرآنت نیست
    جز که مگر نام تو قاریستی.
    ناصرخسرو.
    بیندیش از آن خر که بر چوب منبر
    همی پای کوبد به الحان قاری. توضیح بیشتر ...
  • قاری. [ری ی] (ص نسبی) نسبت است به بنی قاره که نام طائفه ٔ معروفی است از عرب. (سمعانی). توضیح بیشتر ...
  • قاری. (ص نسبی) نسبت است به قار به معنی قیر. قیرگون: نیم شبی که شب تاری و هوا قاری قوت باصره را از مشاهده ٔ اشخاص و مطالعه ٔ اجسام معزول کرده بود مصاف دادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ تهران ص 230). توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) ابراهیم بن رمضان سقاء. نخست در قلعه ٔ دمشق شغل سقائی داشته پس به استانبول رفته وبه تحصیل علم آغازیده و بالخصوص در تجوید و قرائت قرآن مهارتی بسزا یافته و در جامع ابوایوب انصاری امام جماعت شده است. وی پس از چهل سال باز به دمشق برگشته و بنای وعظ و تدریس گذاشته و به سال 1079 هَ. ق. وفات یافته است. رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 125 و قاموس الاعلام ج 1 ص 6572 و ریحانه الادب ج 2 ص 203 شود. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) ابراهیم بن عبدالرحمن قاری، منسوب به طائفه ٔ بنی قاره است. وی از ابن عمر روایت کند. و حمزهبن ابی جعفربن حریث بن ابی ذئب از او روایت دارد. گوید دیدم ابن عمر دست بر محل جلوس پیغمبر (ص) بر منبر میمالید و به صورت خود میکشید. (سمعانی). توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) احمدبن عبدالعزیزبن هشام بن خلف بن غزوان. ادیب نحوی عروضی ملقب به قاری و مکنی به ابوالعباس و معروف به ابن هشام و ابن خلف از اکابر قراء و اساتید نحو بوده و در عروض و حل معمی دستی توانا داشته است. و سه ارجوزه در خط و قرائت و نحو و شرح شواهد ایضاح ابوعلی فارسی در نحو از تألیفات و آثار قلمی او بوده است. از اشعار او است:
    الحمد لِلّه علی مااری
    کاننی فی زمنی حالم
    یسود اقوام علی جهلهم
    ولایسود الماجد العالم. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) اصفهانی. نافعبن عبد الرحمن بن ابی نعیم تابعی. اصفهانی الاصل مدنی الموطن، مکنی به ابورویم یا ابوالحسن یا ابوعبداﷲ یا ابوعبدالرحمن یا ابونعیم. وی بسیار سیاه رنگ و در فن قرائت امام اهل مدینه و رای و قرائت او مورد اعتماد مردم مدینه بوده است. و عثمان بن سعید ورش و عیسی بن میناور قالون از او روایت کنند. و قرائت را از یزیدبن قعقاع و ابومیمونه فراگرفته و به سال 159 یا 169 هَ. ق. وفات یافت. رجوع به سمعانی و ابن خلکان ج 2 ص 279 و فهرست ابن الندیم ص 42 و ریحانه الادب ج 3 ص 275 شود و نافعبن عبدالرحمن و ابورویم شود. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) اندلسی. اسماعیل بن خلف بن سعیدبن عمران انصاری صقلی اندلسی قاری نحوی، مکنی به ابوطاهر. وی از اکابر علم و ادب بوده و فن قرائت را متقن داشته است. رجوع به ریحانه الادب ج 1 ص 354 و معجم الادباء یاقوت حموی ج 6 ص 165 و روضات ص 113 و وفیات الاعیان و اسماعیل بن خلف شود. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) انصاری. سعیدبن عبدالقاری انصاری، مکنی به ابوزید. عبدالغنی بن سعید گوید وی از صحابه بوده است. (الانساب سمعانی). توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) تمیمی، مازنی. زَبّان بن علأبن عمار عمرو یا عریان بن عبداﷲبن حسن بن حارث، مکنی به ابوعمرو. رجوع به ریحانه الادب ج 5 ص 139 و روضات ص 299 و ابن خلکان ج 1 ص 421و نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 109 و ابوعمروبن العلاء شود. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) حوفی علی بن ابراهیم بن سعید. عالم فاضل مفسر، قاری، نحوی، مکنی به ابوالحسن. از مشاهیر ادبا و مرجع استفاده ٔ اکثر فضلای عصر خود بود و از اوست: 1- اعراب القرآن. 2- البرهان فی تفسیر القرآن. 3- علوم القرآن. 4- الموضح در نحو وی به سال 430 یا 436 هَ. ق. درگذشت. رجوع به ابن خلکان ج 1 ص 360 و هدیه الاحباب ص 127 و معجم الادباء ص 221 و ریحانه الادب ج 1 ص 354 شود. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) حیان بن عبداﷲبن محمدبن هشام انصاری اوسی بلنسی مکنی، به ابوالبقاء وابن هشام. ادیب نحوی لغوی قاری و از فضلای قرن هفتم بوده است. وی از ابوالحسن بن سعد خیروری اخذ مراتب ادبیه نموده و به سال 609 هَ. ق. درگذشته است. رجوع به ریحانه الادب ص 199 و روضات ص 456 و ابن هشام شود. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) خراسانی. ابوالقاسم خراسانی مشهدی، معروف به قاری و مقیم شیراز. از مشاهیر قراء عهد شاه عباس ثانی (1052- 1078 هَ. ق. ) و ناظم نظم اللئالی مشهور است که منظومه ای است گرانبها در تجوید قرآن که به سال 1061 هَ. ق. آن را نظم کرده است. این کتاب حاوی هشتادونه بیت میباشد و با آن همه اختصارش متضمن مهمات علم تجوید است و بارها چاپ شده و این نگارنده (مؤلف ریحانه الادب) نیز شرحی به نام «نثر اللئالی » بر آن نوشته که هنوز طبع نشده است. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) خلف بن هشام بن ثعلب یا طالب بزارقاری. از قراء ثمانیه است که اصول قرائت را از مالک بن انس و حمادبن زید و ابوعوانه اخذ کرد و عباس دوری و محمدبن جهم یا ادریس حدادو اسحاق وراق راویان قرائت او بوده اند. وی در روز شنبه 7 جمادی الثانی سال 229 هَ. ق. درگذشت. (ابن خلکان ج 1 ص 190) (روضات ص 264) (ریحانه الادب ج 3 ص 284). توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) رازی. ابوبکر صالح بن شعیب. ابوالفتح نصر گوید ابوبکر صالح بن شعیب منسوب است به ده قار نزدیک ری. ابوبکر قاری یکی از دانشمندان لغت و ادبیات عرب است که در عهد ثعلب به بغداد آمد و حکایت کند که وی گفته است هرگاه در لغت با ابوعباس بحث میکردم غالب میشدم و هرگاه در نحو بحث میکردم مغلوب. (معجم البلدان ج 4). توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) سعیدبن سفین معروف به قاری منسوب به طائفه بنی قاره است. وی از علی روایت کند، و یحیی بن ابی عمرو شیبانی از عبداﷲبن مباشر از او روایت دارد. (سمعانی). توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) شیبهبن نصاح قاری آزادکرده ٔ ام ّسلمه بوده و از ابن مسیب و قسم بن محمد روایت کند. وی در مدینه به شغل قضاء اشتغال داشته و محمدبن اسحاق و ابن الموال از او روایت کنند. و گفته اند که او از ام سلمه و ابوبشر صالح بن بشیر قاری حدیث شنیده است. (الانساب سمعانی). توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) عاصم بن ابی النجود بهدله ٔ کوفی. از موالی بنی جذیمهبن ملک یا مالک بن نصر. ازقراء سبعه است. اصول قرائت را از زربن حبیش و ابوعبدالرحمن سلمی و سعدبن ایاس شیبانی اخذ کرد. به اتفاق اهل صناعت عاصم اصوب و اجمل قراء سبعه بوده و در استنباط جواهر قرآنی و استخراج نکات و دقائق آن بر دیگران تقدم داشته و رسم بدان جاری بوده که اصل قرآن هارا با خط سیاه که نوعاً اصل معمولی در کتابت است موافق قرائت عاصم نوشته و قراآت هریک از قراء دیگر را با تعیین اسم قاری آن با خط سرخ در حواشی مینوشتند. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) عبداﷲبن زید قاری شامی. وی از ثوربن زید شامی روایت کند. (سمعانی). توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) عبداﷲبن عامر یحصبی شامی، مکنی به ابوعمران. از قراء سبعه از طبقه ٔ اول تابعین بوده و قرائت خود را از عثمان بن عفان و فضالهبن عبید و مغیرهبن ابی شهاب مخزومی و برخی دیگر روایت کرده و هشام بن عمار و عبداﷲبن ذکوان و سعیدبن عبدالعزیز و یحیی بن حارث نیز از او روایت کرده اند. وی به سال 118 هَ. ق. به دمشق وفات یافت. رجوع به ریحانه الادب ج 3 ص 284 و ابن عامر و عبداﷲ شود. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) عبداﷲبن عثمان معروف به قاری و مکنی به ابوعثمان منسوب به طائفه ٔ بنی قاره است. وی از ابوالطفیل روایت کند. معمر روایت کرده است که وی به سال 144 هَ. ق. وفات یافت و گفته اند به سال 134. رجوع به الانساب سمعانی و ابوعثمان شود. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) عبداﷲبن کثیر قاری، مکنی به ابوبکر و ابوسعید. از قراء سبعه و از موالی عمروبن علقمه کنانی و از مشاهیر و اکابر تابعین و از قبیله ٔ بنی الداربن هانی بن لخم بوده و به همین جهت به داری و لخمی موصوف بوده است. وی اصول قرائت را از مجاهد اخذ کرده و ابوالحسین قواس و برخی دیگر از او روایت کنند وی به سال 120 هَ. ق. در مکه درگذشت. رجوع به ریحانه الادب و ابوسعید عبداﷲ و ابن کثیر عبداﷲ شود. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) عبدالحفیظبن عثمان طائفی از علماء است و از اوست: جلاء القلوب و کشف الکروب بمناقب ابی ایوب. این کتاب در آستانه به سال 1298 چاپ شده است. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1480). توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) عبدالرحمن بن عبداﷲبن عبیدمشهور به قاری منسوب به طائفه بنی قاره است. وی از عمربن الخطاب در مدینه روایت کند. از طرف ابن عمر عامل بیت المال بوده است. عروهبن زبیر و حمیدبن عبدالرحمن و دو فرزندش ابراهیم و محمد از او روایت دارند. وی در 98سالگی به سال 88 وفات کرد. (الانساب سمعانی). توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) علی بن حمزه، معروف به کسائی. رجوع به کسائی شود.

  • قاری. (اِخ) علی بن سلطان محمد، ملقب به نورالدین و معروف به ملاعلی قاری حنفی المذهب. وی در هرات متولد شد و در مکه سکونت کرد. وی از افاضل اوائل قرن یازدهم هَ. ق. بوده و پس از آنکه در زادگاه خود به تحصیل بخشی از مراتب علمی موفق آمد به مکه رفت و از مشایخ آن سرزمین تکمیل مراتب علمی نمود تا آنکه آوازه ٔ او درهر دیار انتشار یافت و به هریک از ائمه اربعه ٔ اهل سنت خصوصاً امام شافعی و اتباع او باب اعتراض باز کرد و بر امام مالک نیز 0به جهت دست گشاده نماز خواندن اعتراض نمود و رساله ای در این موضوع تألیف کرد و به همین جهت در شدت و عسرت زندگانی کرد و به سال 1014یا 1016 هَ. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) عمروبن عبداﷲ قاری خطمی ضریر (نابینا) از صحابه بوده و پیغمبر درباره ٔ او فرموده است: مارا نزد بینا ببرید که به وی پناه بریم (مراد صاحب ترجمه است که چشم دلش بینا بوده). (الانساب سمعانی). توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) مالقی. احمدبن عبداﷲبن حسن بن احمدبن یحیی بن عبداﷲ مالقی الولاده، انصاری القبیله، ملقب به قاری و مکنی به ابوبکر و مشهور به حُمَید. از افاضل قرن هفتم هجری است. نحوی کامل، فقیه، فاضل، ادیب، کاتب، قاری، محدث، ضابط، حافظ، شاعر ماهر و کثیرالبکاء و سریعالبکاء بود و در دین قدمی راسخ داشته و هرگز رغبتی به دنیا و صحبت دنیا ننموده و در خوراک و پوشاک نیز از حد اعتدال و احتیاط تجاوز نکرده است در اواخر عمر به عزم زیارت حج حرکت کرده و در مصر مورد تبجیل اهالی قرار گرفته و هم در آنجا بیمار گشته و بزرگان آن دیار و شاه مصر از او عیادت کرده اند. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) مجاهدبن جبیر قاری، مکنی به ابوالحجاج یا ابومحمد از اهل مکه و از جماعتی از صحابه حضرت رسول اکرم (ص) روایت کندو حاکم و منصور از او روایت کنند. وی فقیهی عابد و پرهیزکار بود و در مکه در حین نماز در سجده به سال 102 یا 103 هَ. ق. وفات یافت. تولد او به سال 21 هَ. ق. در خلافت عمربن الخطاب بود. (الانساب سمعانی). توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) محمدبن احمد، ملقب به قاری و مکنی به ابن شنبوذ. رجوع به ابن شنبوذ شود. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) محمدبن محمود، مکنی به ابن نجار. رجوع به ابن نجار شود. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) نافعبن ابی نعیم از اهل مدینه است. (الانساب سمعانی). رجوع به قاری اصفهانی نافع شود. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) نیشابوری، ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم، مکنی به ابواسحاق و معروف به ابراهیم قاری. از صلحاءنیشابور بوده. حاکم ابوعبداﷲ حافظ از او یاد کرده وگفته است که گویند او نزد ابی عمر حبری و مشایخ پیشین ما قرائت کرده. وی از ابوزکریا یحیی بن محمدبن یحیی و سری بن خزیمه روایت شنیده است. (الانساب سمعانی). توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) محمدبن جعفربن محمدبن فضالهبن یزیدبن عبدالملک اُدلی قاری شاهد، وی از مردم بغداد بود، قرآن را با صوتی نیکو میخواند و به قرائت قرآن بسیار آگاه بود، از احمدبن عبیدبن ناصح و عبداﷲبن حسن هاشمی و محمدبن یوسف و احمدبن عبیداﷲ رسی و احمدبن موسی سطوی و حرث بن محمدبن ابی اسامه و عبداﷲبن احمد دورنی و محمدبن عثمان ابی شیبه روایت کند و ابوالحسن محمدبن احمدبن درقویه وابونصر احمدبن محمدبن حسنون یرسی و ابوالحسین علی بن محمدبن بشران و ابوالحسن علی بن محمدبن عمر حمامی و ابوعلی حسن بن احمدبن شاذان بزار و جز ایشان از او روایت کنند. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) محمدبن محمدبن علی بن یوسف یا محمدبن محمدبن محمدبن محمدبن علی بن یوسف شافعی جزری دمشقی، ملقب به شمس الدین و مکنی به ابوالخیر و معروف به ابن جزری عالم فاضل، محدث، مورخ و از مشاهیر سده ٔ نهم است. وی به سیزده سالگی قرآن مجید را حفظ کرد. و پس از آنکه مقداری از وقت خود را صرف تحصیل حدیث کرد چیزی هم به مطالعه و قرائت قراآت مختلف پرداخته و هفت قسم از آنها را خوب فراگرفته و در 19سالگی به قاهره رفت و در سیزده قسم قرائت مهارت یافته پس به دمشق برگشته و فقه و حدیث خوانده و سپس برای خواندن بلاغت و اصول فقه بار دیگر به قاهره رفته است و از عده ای از مشایخ اجازه ٔ فتوی تحصیل کرده و به سال 793 هَ. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) محمدبن محمد جزری قاری شافعی ملقب به شمس الدین. فاضلی است متبحر از متأخرین قراء و محدثین عامه که در برخی از کتب شیعه هم از او یاد شده و در بعضی موارد به صاحب اربعین موصوف است. قراآت را از جمع کثیری اخذ کرده و به سال 969 هَ. ق. همه ٔ قرآن را نزد ابوعبداﷲ شمس الدین محمدبن عبدالرحمن حنفی یک مرتبه با قراآت سبعه و مرتبه ٔ دیگر باقراآت عشره خوانده است. سال وفاتش بدست نیامد. رجوع به روضات الجنات ص 750 و ریحانه الادب ج 1 ص 264 شود. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) مری صالح بن بشیر قاری، مکنی به ابوبشر، از زهاد و وعاظ و قراء بصره بود، مهدی کس به دنبال وی فرستاد و او را به بغداد آورد و چون به دربار خلیفه نزدیک شد، مهدی دو فرزند خود موسی (ولیعهد) و هارون را فرمود بروید و عموی خود را پیاده کنید. چون آن دو به صالح رسیدند صالح خود را مخاطب قرار داده گفت، ای صالح همانا زیان کردی اگر برای چنین روزی کار کردی. و او راست: موعظه ٔ مفصل با مهدی که در تاریخ بغداد ذکر شده است و برای حمادبن زید حدیثی به نقل از صالح در فضل قرآن خوانده شد. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) یزیدبن قعقاع مدنی، مکنی به ابوجعفر و معروف به مدنی اول و آزاد کرده ٔ ام سلمه زوجه ٔ حضرت رسول (ص) یا عبداﷲبن عیاش مخزومی بوده و اصول قرائت خود را به واسطه ٔ عبداﷲبن عیاش و عبداﷲبن عباس و عبداﷲبن علی و ابوهریره از پیغمبر روایت کند و نافعبن عبدالرحمن و سلیمان بن مسلم و عیسی بن وردان راویان قرائت او هستند. وی به سال 128 یا 130 یا 132 یا 133 هَ. ق. در مدینه وفات یافت، و گفته اند که او در زمان حکومت مروان وفات یافت. توضیح بیشتر ...
  • قاری. (اِخ) یعقوب بن عبدالرحمن بن محمدبن عبداﷲبن عبدالقاری منسوب به طائفه ٔ بنی قاری. در اسکندریه سکونت گزید، و از ابوحازم سلمهبن دینار و عمروبن ابی عمرو روایت شنید. ابوسعیدبن یونس گوید وی از طائفه ٔ قاره، هم سوگند بنی زهره و اهل مدینه است که به مصر وارد شد. لیث و ابن لهب از او روایت کنند و ابوشریف مرادی و صباحی آخرین کسانی از اهل مصرند که از او روایت دارند. وی در اسکندریه به سال 181 هَ. ق. وفات یافت. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

قاری در فرهنگ عمید

  • کسی که قرآن را خوب و خوش با صدای بلند و با صوت یا ترتیل می‌خواند،
    (نجوم) ستاره‌ای در کنار بنات‌النعش: قاری بر نعش در سواری / کی دور بُوَد زه نعش، قاری (نظامی۳: ۴۶۲). توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

قاری در فارسی به انگلیسی

عربی به فارسی

قاری در عربی به فارسی

گویش مازندرانی

قاری در گویش مازندرانی

فرهنگ فارسی هوشیار

قاری در فرهنگ فارسی هوشیار

  • خواننده قرآن یا کتاب آسمانی
فرهنگ فارسی آزاد

قاری در فرهنگ فارسی آزاد

  • قارِی، با نیزه زننده- ساکن قریه (جمع:قُراه-قارُوْن)،
  • قارِیٌ، (تلفظ فارسی: قاری) قرائت کننده، خواننده، زاهد و عابد، (در فارسی با تلفظ قأرِی به کسی که در مجالس ختم یا در گورستان ها قرآن می خواند اطلاق می گردد)، (جمع: قُرّاء، قَرَأَه)،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید