معنی قابلگی

لغت نامه دهخدا

قابلگی

قابلگی. [ب ِ ل َ / ل ِ] (حامص) مامائی. ماماگی. مامنافی. (ناظم الاطباء). عمل ماما. فن قابله. شغل قابله.

فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

مترادف و متضاد زبان فارسی

قابلگی

دایگی، مامایی


مامایی

دایگی، قابلگی، قابله‌گری، ماماچه‌گری

فرهنگ فارسی هوشیار

قابلگی

مامائی، ماماگی


ماماگی

قابلگی


پیشداری

مامائی، قابلگی


مامایی

ماما بودن قابلگی.

حل جدول

قابلگی

مامایی


مامایی

قابلگی

انگلیسی به فارسی

midwifery

قابلگی


forceps

انبر قابلگی

ترکی به فارسی

أبه لیک

قابلگی

سوئدی به فارسی

f rlossningshjlp

مامایی، قابلگی،

فرهنگ معین

مامایی

(حامص.) ماما بودن، قابلگی.

فرهنگ فارسی آزاد

قبالة

قِبالَه، کفالت- قابلگی کردن،

معادل ابجد

قابلگی

163

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری