معنی فوراً
لغت نامه دهخدا
فوراً. [ف َ رَن ْ] (ع ق) بشتاب. دروقت. دردم. بی درنگ. حالی. درحال. درساعت. (یادداشت مؤلف). رجوع به فور شود.
مترادف و متضاد زبان فارسی
واژه پیشنهادی
حل جدول
در دم
کلمات بیگانه به فارسی
بی درنگ
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ عمید
بیدرنگ، فوراً،
معادل ابجد
287