معنی فلاخن

فارسی به انگلیسی

تعبیر خواب

فلاخن

اگر کسی بیند که سنگ فلاخن به کسی انداخت، دلیل که بر آن کس نفرین کند و دیدن سنگ فلاخن انداختن، دلیل بر سخن ناخوش است که بگوید - محمد بن سیرین

فرهنگ فارسی هوشیار

فلاخن

(اسم) آلت سنگ اندازی که از رسن دوتاه (پشمی یا ابریشمی) سازند و بدان سنگ اندازند. توضیح بعض استادان فلاخن را با من و گلشن قافیه کرده اند ازینرو بعضی فلاخن بضم خای معجمه - که مشهور است - خطا دانسته اند.

فرهنگ عمید

فلاخن

آلتی ساخته‌شده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب می‌کردند، دستاسنگ، دست‌سنگ، قلاب‌سنگ، قلاسنگ، قلباسنگ، قلماسنگ، کلاسنگ، کلماسنگ، فلاسنگ: گر کس بودی که زی توام بفکندی / خویشتن اندر نهادمی به فلاخن (ابوشکور: ۸۹)، نخستین خواست ز استادان یک‌فن / که کردند از برایش یک فلاخن (جامی۵: ۱۰۸)،


مشتاسنگ

فلاخن،
سنگ فلاخن،


مشت سنگ

فلاخن،
سنگ ‌فلاخن،

لغت نامه دهخدا

فلاخن

فلاخن. [ف َ خ َ] (اِ) فلاخان. فلخم. فلخمان. فلخمه. فلماخن. پلخم. پلخمان. آلت سنگ اندازی که از رسن دوتاه - پشمی یا ابریشمی - سازند و بدان سنگ اندازند. بعض استادان فلاخن را با «من » و «گلشن » قافیه کرده اند، ازاین رو بعضی فلاخُن - به ضم خای معجمه - را که مشهور است خطا دانسته اند. (فرهنگ فارسی معین). قلاب سنگ. قلماسنگ. سنگ قلاب. (یادداشت مؤلف):
گر کس بودی که زی تواَم بفکندی
خویشتن اندر نهادمی به فلاخن.
رودکی یا بوشکور.
بالخاصه کنون کز قبل راندن درویش
بر بام شود هر کس با سنگ و فلاخن.
خسروانی.
بنات النعش گرد او همی گشت
چو اندر دست مرد چپ فلاخن.
منوچهری.
مردم غوری... به فلاخن سنگ می انداختند. (تاریخ بیهقی).
به سند انداخت گاهم، گه به مغرب
چنین هرگز ندیدستم فلاخن.
ناصرخسرو.
راست چگونه شَوَدْت کار چو گردون
راست نهاده ست بر تو سنگ فلاخن.
ناصرخسرو.
گفت به چه سلاح با من جنگ کنی، فلاخنی داشت از میان برداشت. (قصص الانبیاء).
دشمن گر آستین گل افشاندت به روی
از تیر چرخ و سنگ فلاخن بتر بود.
سعدی.


سنگ فلاخن

سنگ فلاخن. [س َ گ ِ ف َ خ َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) سنگی که در فلاخن گذاشته درهوا اندازند و این عمل اکثر برای پرواز جانورانی است که بر درختان بارور نشیند. (آنندراج):
راست چگونه شودت کار چو گردون
راست نهاده ست بر تو سنگ فلاخن.
ناصرخسرو.
نیم سنگ فلاخن لیک دارم بخت ناسازی
که بر گرد سر هر کس که گردم دورم اندازد.
صائب (از آنندراج).

فرهنگ معین

فلاخن

(فَ خَ) (اِ.) = فلاخان: قلاب سنگ، ابزاری برای پرتاب کردن سنگ و آن رشته ای بوده که آن را از نخ یا ابریشم می بافتند، فلخم و فلخمه و فلماخن و فلخمان نیز گفته اند.

حل جدول

فلاخن

دستاسنگ

قلاب‌سنگ

سلاح سنگ‌انداز قدیمى

قلماسنگ

مترادف و متضاد زبان فارسی

فلاخن

قلاب‌سنگ، قلماسنگ

معادل ابجد

فلاخن

761

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری