معنی فضای خانه

فرهنگ فارسی هوشیار

فضای هرمیتی

فضای ضرب داخلی فضای یکانی بنگرید به فضای یکانی


فضای مرده

فضای بیکار: اسپاش مرده


فضای تهی

فضای آزاد: اسپاش آزاد تهیکی


فضای ضرب داخلی

فضای یکانی بنگرید به فضای یکانی


خانه خانه

سوراخ سوراخ، خانه های متعدد


فضای بیکار

‎ اسپاش مرده، گتک خاموش


فضای وسیع

درندشت


فضای یکانی

اسپاش یکانی

لغت نامه دهخدا

خانه خانه

خانه خانه. [ن َ / ن ِ / ن َ / ن ِ] (ص مرکب، ق مرکب) تخلخل. متخلخل. سوراخ سوراخ. (ناظم الاطباء). || بسیاربسیار. (آنندراج):
ز گیسو نافه نافه مشک می بیخت
ز خنده خانه خانه قند میریخت.
نظامی.
با مظهری امروز بویرانه ٔ خویش
بودیم بفکر دل دیوانه ٔ خویش
ابر کرمی موج زد و پر کردیم
از مدح تو خانه خانه کاشانه ٔ خویش
حیاتی گیلانی (از آنندراج).
|| حجره حجره. (ناظم الاطباء). با خانه های متعدد. چون: «صفحه ٔ شطرنج و نرد خانه خانه است »، یعنی به اجزائی غالباً مربع و متساوی قسمت شده است، شطرنجی شکل. || خانه بخانه:
شهرشهر و خانه خانه قصد کرد
نی رگش جنبید و نی رخ گشت زرد.
مولوی.

فارسی به عربی

معادل ابجد

فضای خانه

1547

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری