معنی فریور

لغت نامه دهخدا

فریور

فریور. [ف َ ری وَ] (ص) راست و درست باشد چنانکه گویند فلان فریوردین و فریورکیش است، یعنی راست کیش و درست مذهب است. (برهان). ظاهراً از برساخته ها فرقه ٔ آذرکیوان است. رجوع به فربودی و فرهودی شود. || (اِ) نام گیاهی هم هست. (برهان). نام گیاهی است خوشبو. (جهانگیری).

فارسی به آلمانی

فریور

Echt, Genau wirklich wahr, Richtig, Treu, Wahr, Wahrhaftig

حل جدول

فریور

مؤمن


مؤمن

فریور

مترادف و متضاد زبان فارسی

فریور

درستکار، صحیح‌العمل


صحیح‌العمل

درستکار، فریور،
(متضاد) دغلکار


درستکار

امانت‌دار، امین، ثقه، درست، درست‌کردار، صحیح‌العمل، فریور، موتمن، مصیب، معتمد، نیکوکار،
(متضاد) دغل

فارسی به انگلیسی

فریور

Faithful, Title

فارسی به عربی

فریور

ارثذوکسی، صحیح

انگلیسی به فارسی

orthodox

فریور


true

فریور

واژه پیشنهادی

فنلاندی به فارسی

ortodoksi

فریور , درست , دارای عقیده درست , مطابق عقاید کلیسای مسیح , مطابق مرسوم , پیرو کلیسای ارتدکس.

فرانسوی به فارسی

"vrai (adjectif; adverbe) "

راست , پابرجا , ثابت , واقعی , حقیقی , راستگو , خالصانه , صحیح , ثابت یاحقیقی کردن , درست , راستین , فریور.

معادل ابجد

فریور

496

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری