معنی فریب دادن

لغت نامه دهخدا

فریب دادن

فریب دادن. [ف ِ / ف َ دَ] (مص مرکب) فریفتن. گول زدن. مقابل فریب خوردن:
نیز فریبم ندهد طمع و جمع
نیز حجابم نشود بود و باد.
خاقانی.
بصبح وشام که گلگونه ای و غالیه ای است
مرا فریب مده، رنگ و بوی باده بیار.
خاقانی.

فارسی به انگلیسی

فریب‌ دادن‌

Cheat, Cozen, Deceive, Delude, Dupe, Entice, Fool, Fox, Mislead

فارسی به ترکی

فرهنگ معین

فریب دادن

(~. دَ) (مص م.) گول زدن، فریفتن.

حل جدول

فریب دادن

خدع

دخمسه

پولتیک زدن

نارو زدن

فارسی به ایتالیایی

فریب دادن

illudere

sedurre

واژه پیشنهادی

فریب دادن

کژنهادن

دعل

نعل معکوس

فارسی به عربی

فریب دادن

احتیال، احمق، اخدع، خدعه، دندنه، ضلل

فرهنگ فارسی هوشیار

فریب دادن

(مصدر) گول زدن فریفتن.

فرهنگ عمید

فریب

فریفتن
فریبنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دل‌فریب، مردم‌فریب،
مکر، حیله، ‌خدعه، نیرنگ،
* فریب خوردن: (مصدر لازم) گول خوردن، فریفته شدن،
* فریب دادن: (مصدر متعدی) = فریفتن

گویش مازندرانی

فریب

مکر فریب پول تیک

معادل ابجد

فریب دادن

351

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری