معنی فریادرس

فریادرس
معادل ابجد

فریادرس در معادل ابجد

فریادرس
  • 555
حل جدول

فریادرس در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

فریادرس در مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ معین

فریادرس در فرهنگ معین

  • یاری کننده، دادگر، دادرس. [خوانش: (~. رَ یا رِ) (ص فا.)]
لغت نامه دهخدا

فریادرس در لغت نامه دهخدا

  • فریادرس. [ف َرْ یا رَ / رِ] (نف مرکب) دادگر. دادرس. (آنندراج) (انجمن آرا). دستگیر. یاری کننده. دادرس. (غیاث) (از یادداشتهای مؤلف):
    نهادند پیمان دو جنگی که کس
    نباشد در آن جنگ فریادرس.
    فردوسی.
    فرستاد نزد برادرْش ْ کس
    همان نزد دستور فریادرس.
    فردوسی.
    زمانه سراسر فریب است و بس
    نباشد بسختیت فریادرس.
    فردوسی.
    همه را زاد به یکدفعه نه پیشی نه پسی
    نه ورا قابله ای بود نه فریادرسی.
    منوچهری.
    بیدادگر نگارا رحمی بکن چو دانی
    کاندر جهان بجز تو فریادرس ندارم. توضیح بیشتر ...
  • فریادرس. [ف َرْ یا رَ] (اِخ) دهی است از دهستان جلالوند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 63هزارگزی جنوب کرمانشاه و هشت هزارگزی چنار. ناحیه ای است کوهستانی، سردسیر و دارای 160 تن سکنه. از رودخانه ٔ دره بادام مشروب میشود. محصولاتش غله و لبنیات است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

فریادرس در فرهنگ عمید

  • کسی که به یاری دیگری می‌شتابد، دادرس،
واژه پیشنهادی

فریادرس در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید