معنی فریادبلند

حل جدول

لغت نامه دهخدا

زجل

زجل. [زَ ج ِ] (ع ص) مرد بلندآواز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آنکه از شادی بانگ بلند بر آورد. (از متن اللغه). و رجوع به قاموس و تاج العروس شود. || بازی کننده. لاعب. (از متن اللغه). رجوع به قاموس و تاج العروس شود. || بارانی که با بانگ رعد فرود آید. (از متن اللغه). سحاب زجل، ابر با بانگ. (منتهی الارب). ابر با بانگ و رعد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).کنایه از رعد است.گویند: سحاب زجل. (از البستان). سحاب ذوزجل، ابری دارای رعد. (ازلسان العرب). || فریادبلند، حریری در مقامات گوید: انشد انشاد و حل بصورت زجل (همچون شخص بیمناک با آهنگی بلند شعر همی خواند). برخی گفته اند بکار بردن «زجل » در این مورد رکیک است زیرا ترس موجب پست شدن و فرود آمدن آواز شود نه بلند شدن آن. شارح مقامات، زجل را در این جمله ٔ حریری آواز بلند وطرب انگیز تفسیرکرده است. (ازمحیطالمحیط). || هر چیز که دارای بانگ بلند و آواز وغوغا باشد. این معنی بصراحت در کتب لغت نیامده است اما از موارد استعمالات و ترکیبها کاملا هویداست. رجوع به لسان العرب، قاموس و تاج العروس شود: غیث زجل، بارانی که همراه با بانگ بلند رعد باشد. (از لسان العرب). موکب زجل، کاروانی که با غوغا و بانگ و فریاد حرکت کند. (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس). نبت زجل، یعنی گیاهیست که صدا میکند در او باد. (ترجمه ٔ قاموس).

معادل ابجد

فریادبلند

381

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری