معنی فرفره
فارسی به انگلیسی
Gyration, Pinwheel, Top, Whirligig
فارسی به ترکی
fırıldak
گویش مازندرانی
فرهنگ عمید
نوعی اسباببازی کاغذی سبک و پرهدار که بر اثر جریان باد دور خود میچرخد، بادفر: با بیقرار دهر مجوی ای پسر قرار / عمرت مده به باد به افسون و فرفره (ناصرخسرو۱: ۴۳۰)،
لغت نامه دهخدا
فرفره.[ف َ ف َ / ف ِ ف ِ رَ / رِ] (اِ) فرفر که زود و تعجیل و شتاب در کارها و گفته ها و نوشته ها باشد. || چرمی مدور که اطفال ریسمانی در آن گذارند و درکشاکش آورند. (برهان). هر بازیچه که با کشیدن یا به کمک باد بچرخد. (یادداشت به خط مؤلف):
با بی قرار دهر مجوی ای پسر قرار
عمرت مده به باد به افسون و فرفره.
ناصرخسرو.
رجوع به فرفر و فرفروک شود. || بادزن را نیز گویند. || کاغذپاره ای را هم گفته اند که طفلان بر چوبی تعبیه کنند و به دست گیرند و رو به باد بایستند تا باد آن را به گردش درآورد. (برهان).
فرهنگ معین
(فِ فِ رِ) (اِ.) هر چیز سبک و پردار که توسط باد دور خود بچرخد، بادفر و فرفروک نیز گفته اند.
حل جدول
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
در کارها و گفته ها و نوشته ها تعجیل و شتاب باشد، نوعی اسباب بازی که وقتی آن را بچرخانند تا مدتها می چرخد
فرفره ی نامتقارن
فرفره ی بی تقارن بنگرید به فرفره ی بی تقارن
فرفره ی متقارن
فرفره ی هم افت
فرفره ی بی تقارن
فرفره ی نا هم افت
واژه پیشنهادی
ور ورو
فارسی به آلمانی
Sich windend, Wacklig
معادل ابجد
565