معادل ابجد
فرش در معادل ابجد
فرش
- 580
حل جدول
فرش در حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
فرش در مترادف و متضاد زبان فارسی
- بساط، زیرانداز، زیلو، قالی، گلیم، مفرش
فرهنگ معین
فرش در فرهنگ معین
- (فُ) (اِ. ) شیری که از حیوان نوزاییده دوشند؛ آغوز، فله، فرشه نیز گویند. توضیح بیشتر ...
- (فُ رُ) [ع.] (اِ.) جِ فراش.
- هر چیز گستردنی، قالی،
لغت نامه دهخدا
فرش در لغت نامه دهخدا
- فرش. [ف ُ] (اِ) آغوز و فله را گویند و آن شیری باشد که از حیوان نوزاییده دوشند و چون بر آتش نهند مانند پنیر بسته شود. (برهان). فرشه. (حاشیه ٔ برهان چ معین). || رمل. ماسه. شن. بیشتر به ماسه ٔ تک و کنار دریا گویند. (یادداشت به خط مؤلف). توضیح بیشتر ...
-
فرش. [ف َ] (ع اِ) بساط افکنده. (منتهی الارب). گستردنی. زیرانداز. قالی. (یادداشت به خط مؤلف). مفروش از اسباب خانه. (اقرب الموارد):
از تو خالی نگارخانه ٔ جم
فرش دیبا کشیده بر بجکم.
رودکی.
از وی بساطها و فرش ها و گلیمهای باقیمت خیزد. (حدود العالم). از او [بخارا] بساط و فرش و مصلی نماز خیزد، نیکوی پشمین. (حدود العالم). واز سیستان جامه های فرش افتد بر کردار طبری و زیلوهابر کردار جهرمی. (حدود العالم).
بگستردفرشی ز دیبای چین
که گفتی مگر آسمان شد زمین. توضیح بیشتر ...
- فرش. [ف ُ رُ] (ع اِ) ج ِ فراش. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فراش شود. توضیح بیشتر ...
- فرش. [ف َ] (اِخ) رودباری است میان غمیس الحمائم و صخیرات الثمام که آن حضرت (ص) در آن فرودآمد. (منتهی الارب). وادیی است بین غمیس الحمائم و مَلَل و فرش و صخیرات الثمام منزل هاست که رسول (ص) هنگامی که به بدر میرفت بدانها نزول فرمود. (معجم البلدان). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
فرش در فرهنگ عمید
-
قالی،
هرچیز گستردنی،
[مقابلِ عرش] [قدیمی، مجاز] زمین،
* فرش کردن: (مصدر متعدی)
گستردن فرش بر زمین،
گستردن،. توضیح بیشتر ...
- فِراش
فارسی به انگلیسی
فرش در فارسی به انگلیسی
- Carpet, Matting, Rug, Carpeting
فارسی به ترکی
فرش در فارسی به ترکی
- halı, döşeme
فارسی به عربی
فرش در فارسی به عربی
- تغطیه بالسجاد، سجاده
فرهنگ فارسی هوشیار
فرش در فرهنگ فارسی هوشیار
- گستردنی، زیرانداز، قالی
فرهنگ فارسی آزاد
فرش در فرهنگ فارسی آزاد
- فُرُش، به فراش مراجعه شود،
- فَرش، مفروش، آنچه بر زمین بگسترانند، فضا و زمین باز، محل پرورش و تکثر گیاه، شتر کوچک. ،. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی
فرش در فارسی به ایتالیایی
- tappeto
فارسی به آلمانی
فرش در فارسی به آلمانی
- Fußdecke (f)
واژه پیشنهادی
فرش در واژه پیشنهادی
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید