معنی فدرال

فارسی به انگلیسی

ترکی به فارسی

فدرال

فدرال

لغت نامه دهخدا

فدرال

فدرال. [ف ِ دِ] (فرانسوی، ص) مؤتلف. (وبستر). هم عهد. متحد. (حییم). || حکومتی که از چند بخش کشوری تشکیل گردد و این قسمتها از یک دولت مرکزی متابعت کنند. || پیمانی. (حییم). || اتحادی. (حییم).


پاکت فدرال

پاکت فدرال. [ف ِ دِ] (فرانسوی، اِ مرکب) قانون اساسی سویس.

فرهنگ معین

فدرال

(فِ دِ) [فر.] (ص.) نوعی حکومت مرکب از دولت های مستقل ایالتی و یک دولت مرکزی که توسط مردم همه ایالت ها انتخاب می شود.

فرهنگ عمید

فدرال

ویژگی حکومتی که به‌صورت اتحادیه‌ای از ایالات‌ خودگردان اداره می‌شود،

حل جدول

فدرال

حکومت اتحادیه ای


پایتخت فدرال

واشنگتن

فرهنگ فارسی هوشیار

فدرال

حکومتی که از چند بخش کشوری تشکیل گردد و این قسمتها از یک دولت مرکزی متابعت کنند

فارسی به آلمانی

فدرال

Bundes- [adjective]

فارسی به عربی

دولت فدرال

دوله اِتحادیه


حکومت فدرال

الإداره المَرکزیه


طرفدار دولت فدرال

اتحادی

واژه پیشنهادی

ایالت فدرال اتریش

بورگنلاند

تیرول

سالزبورگ

معادل ابجد

فدرال

315

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری