معنی فاکتور

حل جدول

فاکتور

رسید

صورت حساب

سیاهه، صورتحساب، عملگر، عامل، بیجک

سیاهه، صورتحساب، بیجک

برگ خرید

کاغذ خرید

سیاهه فروش

بیجک، سیاهه، صورت، عامل، عملگر

صورتحساب

عامل در ریاضی

مترادف و متضاد زبان فارسی

فاکتور

سیاهه، صورت، صورتحساب، عامل، عملگر

فارسی به ترکی

فاکتور‬

hesap pusulası, fatura

فرهنگ فارسی هوشیار

فاکتور

برگهای کوچک صورت خرید جنس را فاکتور گویند

فارسی به آلمانی

فاکتور

Faktor [noun], Rechnung (f), Warenrechnung (f)

لغت نامه دهخدا

فاکتور

فاکتور. [تُرْ] (فرانسوی / انگلیسی، اِ) عامل. (از وبستر). || حق العمل کار. (حییم). || در اصطلاح بازار، برگهای کوچک صورت خرید جنس را فاکتور می گویند. این استعمال درست نیست.

فرهنگ عمید

فاکتور

صورتحساب

عامل، عامل موثر،
(ریاضی) هریک از مقسوم‌علیه‌های یک عدد یا یک عبارت جبری،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

فاکتور

عامل، فاتوره

فرهنگ معین

فاکتور

برگه ای حاوی فهرست و قیمت اجناس فروخته شده که فروشنده به خریدار ارائه می کند، صورت - حساب، برگ خرید. (فره)، چند جمله ای یا عددی که چند جمله ای یا عددی مفروضی بر آن بخش پذیر باشد (ریاضی)، عامل. (فره). [خوانش: (تُ) [فر.] (اِ.)]

ترکی به فارسی

معادل ابجد

فاکتور

707

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری