معنی فاصله
فارسی به انگلیسی
Distance, Gap, Interlude, Interval, Remove, Separation, Space, Walk, Way
فارسی به ترکی
mesafe, uzaklık
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ معین
(اِفا.) مؤنث فاصل، مسافت میان دو چیز. [خوانش: (ص لَ یا لِ) [ع. فاصله]]
فرهنگ عمید
میزان دوری دو یا چند چیز یا چند نفر از هم، مسافت،
زمان میان دو رویداد: در فاصلهٴ این سالها فرانسهٴ خود را تکمیل کرد،
(اسم مصدر) [عامیانه، مجاز] جدایی، دوری،
(موسیقی) اختلاف زیروبمی دو نت نسبت به یکدیگر،
* فاصله دادن: (مصدر لازم) میان دو چیز جدایی انداختن و آنها را از یکدیگر دور کردن،
* فاصله گرفتن: (مصدر لازم)
بین خود و کسی یا چیزی فاصله ایجاد کردن،
[مجاز] اجتناب کردن،
فرهنگ واژههای فارسی سره
بازه
مترادف و متضاد زبان فارسی
بعد، دوری، مسافت، فرجه، جدایی، خلال، عرض، بین
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Abstand (m), Leerstelle, Leerzeichen, Raum (m), Zwischenraum (m)
حل جدول
بعد
فارسی به عربی
فاصل، فتره، فجوه، فضاء، مسافه
لغت نامه دهخدا
فاصله دار. [ص ِ ل َ / ل ِ] (نف مرکب) هر دو یا چند چیز که از یکدیگر فاصله داشته باشند. رجوع به فاصله شود.
فاصله دادن
فاصله دادن. [ص ِل َ / ل ِ دَ] (مص مرکب) میان دو چیز جدایی انداختن و آنها را از یکدیگر دور کردن. رجوع به فاصله شود.
معادل ابجد
206