فاصله در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ معین
(اِفا.) مؤنث فاصل، مسافت میان دو چیز. [خوانش: (ص لَ یا لِ) [ع. فاصله]]
فرهنگ عمید
میزان دوری دو یا چند چیز یا چند نفر از هم، مسافت،
زمان میان دو رویداد: در فاصلهٴ این سالها فرانسهٴ خود را تکمیل کرد،
(اسم مصدر) [عامیانه، مجاز] جدایی، دوری،
(موسیقی) اختلاف زیروبمی دو نت نسبت به یکدیگر،
* فاصله دادن: (مصدر لازم) میان دو چیز جدایی انداختن و آنها را از یکدیگر دور کردن،
* فاصله گرفتن: (مصدر لازم)
بین خود و کسی یا چیزی فاصله ایجاد کردن،
[مجاز] اجتناب کردن،
حل جدول
بعد
فرهنگ واژههای فارسی سره
بازه
مترادف و متضاد زبان فارسی
بعد، دوری، مسافت، فرجه، جدایی، خلال، عرض، بین
فرهنگ فارسی هوشیار
گشادگی، دوری، فاصله دار
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.