معنی غوطه

غوطه
معادل ابجد

غوطه در معادل ابجد

غوطه
  • 1020
حل جدول

غوطه در حل جدول

  • فرو رفتن در آب
مترادف و متضاد زبان فارسی

غوطه در مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ معین

غوطه در فرهنگ معین

  • (غَ وْ طَ) [ع.] (اِ.) زمین پست و هموار.
  • (طِ) [ع.] (اِ.) فرو رفتن در آب.
لغت نامه دهخدا

غوطه در لغت نامه دهخدا

  • غوطه. [طَ/ طِ] (از ع، اِ) فروشدن به آب. فرورفتگی در آب و غرق شدگی. فرورفتگی سر در آب. غوطه به واو معروف است نه به واو مجهول، زیرا در عربی به واو مجهول نمی آرند. (غیاث اللغات). سر به آب فروبردن، و فارسیان به واو مجهول خوانند؛ و با لفظ زدن و نمودن و خوردن و دادن و فروبردن استعمال شود. و بعضی قید «تا کمر» و «تاگردن » و «تا قدم » نیز کرده اند. (آنندراج). در فرهنگ اسدی و برهان قاطع غوته به تاء نقطه دار بمعنی غوطه خوردن و سر به آب فروبردن و فرورفتن در آب آمده است و همچنین صاحب برهان قاطع غوت را نیز به همین معنی آورده است، و غوطه را معرب غوته میداند، از این رو شاید غوطه ٔ عربی مأخوذ از غوت یا غوته ٔ فارسی باشد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

غوطه در فرهنگ عمید

  • فرو رفتن در آب،
فارسی به انگلیسی

غوطه در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

غوطه در فارسی به عربی

  • انتقاع، بطه، هبوط
فرهنگ فارسی هوشیار

غوطه در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (اسم) فرو رفتن در آب سر باب فرو بردن.
فارسی به آلمانی

غوطه در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه