معنی غرامت

غرامت
معادل ابجد

غرامت در معادل ابجد

غرامت
  • 1641
حل جدول

غرامت در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

غرامت در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • تاوان، جبران، جریمه، خسارت، ضرر، عذاب، مشقت، پشیمان
فرهنگ معین

غرامت در فرهنگ معین

  • تاوان، (اِ مص. ) مشقت، ضرر، پشیمانی، عذاب. [خوانش: (غَ مَ) [ع. غرامه] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

غرامت در لغت نامه دهخدا

  • غرامت. [غ َ م َ] (ع اِ) غَرامَه. ج، غرامات. (اقرب الموارد). تاوان. (منتهی الارب) (صحاح الفرس) (آنندراج) (دهار). آنچه ادایش لازم باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). با لفظ کشیدن و ستدن و کردن به کار میرود. (از آنندراج). گفته اند: ادای آنچه برعهده ٔ شخص نیست، ودادن مال به کراهت. (از اقرب الموارد):
    دندانم ار ز سنگ غرامت شکسته اند
    وقت ثنای خواجه ثنایابرآورم.
    خاقانی.
    برد آن برات و بازگرفت این غرامت است
    داد آن غلام و باز ستد این تحکم است. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

غرامت در فرهنگ عمید

  • مالی که بابت خسارت داده یا گرفته می‌شود، تاوان،
    زیان، ضرر،
    مشقت،
    (اسم مصدر) [قدیمی] پشیمانی، ندامت،
    * غرامت ‌خواستن: (مصدر لازم) تاوان خواستن،
    * غرامت ‌دادن: (مصدر لازم) تاوان دادن،
    * غرامت ‌ستاندن: (مصدر لازم) [قدیمی] = * غرامت گرفتن
    * غرامت‌ کشیدن: (مصدر لازم) [مجاز]
    تاوان کشیدن، مجازات شدن،
    (مصدر متعدی) [قدیمی] به عهده گرفتن غرامت، متحمل شدن تاوان و ضرروزیان،
    * غرامت گرفتن: (مصدر لازم) دریافت کردن تاوان،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

غرامت در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فارسی به انگلیسی

غرامت در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

غرامت در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

غرامت در فارسی به عربی

  • تسدید، ضمان، غرامه
فرهنگ فارسی هوشیار

غرامت در فرهنگ فارسی هوشیار

  • تاوان، ادای آنچه بر عهده شخص نیست
فارسی به آلمانی

غرامت در فارسی به آلمانی

  • Fein, Geldstrafe (f), Genau, Strafe (f), Strafgebühr (f)
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید