معنی غده

غده
معادل ابجد

غده در معادل ابجد

غده
  • 1009
حل جدول

غده در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

غده در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • آژخ، تومور، دژپیه، دشپیل
فرهنگ معین

غده در فرهنگ معین

  • قطعه گوشتی سفت که در بدن به علت بیماری بوجود می آید، عضوی گِرد یا بیضی در بدن که از خود مایع مورد نیاز بدن را ترشح می کند. [خوانش: (غُ دِّ) [ع. غده] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

غده در فرهنگ عمید

  • (پزشکی) تومور: غدۀ سرطانی،
    (زیست‌شناسی) بافتی در بدن که ماده‌ای ترشح می‌کند: غدۀ لوزالمعده، غدۀ تیروئید،
    تکه گوشت سخت یا پیه به اندازۀ فندق یا بزرگ‌تر که میان گوشت پیدا می‌شود، دژپیه،
    * غدۀ فوق‌ کلیوی: (زیست‌شناسی) هریک از دو غدۀ کوچک بر روی کلیه‌ها که بخش مرکزی آن‌ها هورمونی به نام آدرنالین به درون خون ترشح می‌کند،
    * غدهٴ وذی: (زیست‌شناسی) [قدیمی] = پروستات. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

غده در فارسی به انگلیسی

  • Excrescence, Knurl, Protuberance, Tumor, Tumour
فارسی به ترکی

غده در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

غده در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

غده در فرهنگ فارسی هوشیار

  • تکه گوشت مانند پیه به اندازه فندق یا بزرگتر که در زیر پوست میان گوشت پیدا گردد ولی درد ندارد. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی

غده در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

غده در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید