معنی جده

فرهنگ عمید

جده

مادرِ مادر، مادربزرگ،
مادرِ پدر، مادربزرگ،
مادربزرگ پدرومادر،
[مجاز] فاطمۀ زهرا،

مترادف و متضاد زبان فارسی

جده

آبی‌بی، بی‌بی، مادربزرگ، ننه،
(متضاد) جد، نیا

فارسی به انگلیسی

جده‌

Grandmother

فرهنگ معین

جده

(ج دِّ) [ع.] (اِ.) مادربزرگ.

حل جدول

جده

شهری در عربستان، مادربزرگ

بزرگترین شهر عربستان

شهری در عربستان، مادر بزرگ


بی بی ، جده

مادربزرگ


بی بی و جده

مادر بزرگ


جده ، ریاض ، مکه ، مدینه ، ریما

شهری در عربستان

فرهنگ فارسی هوشیار

جده

مادر پدر، مادر مادر یافتن، درک کردن ساحل دریای مکه

لغت نامه دهخدا

باب جده

باب جده. [ب ِ ج َدْ دَ] (اِخ) یکی از چهار دروازه ٔ مسجد حرام (مکه ٔ معظمه). (نزههالقلوب).


قوئینک جده

قوئینک جده. [] (اِخ) دهی است جزء دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران، سکنه ٔ آن 468 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات، صیفی، چغندر قند و شغل اهالی آنجا زراعت است.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).

فارسی به عربی

انگلیسی به فارسی

معادل ابجد

جده

12

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری