معنی عمومی

فارسی به انگلیسی

عمومی‌

Across-The-Board, All-Purpose, Blanket, Common, Communal, Demotic, General, National, Open, Popular, Public, Publicly, Universal

فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

عمومی

در تازی نیامده امرکانیک همگانی (صفت) منسوب به عموم آنچه که متعلق و مربوط به عموم باشد همگانی: تعلیمات عمومی.

فارسی به ایتالیایی

عمومی

pubblico

comune

popolare

generale

globale

لغت نامه دهخدا

عمومی

عمومی. [ع ُ] (ص نسبی) منسوب به عموم. (از اقرب الموارد). چیزی که شامل همه گردد. عام. کلی. (ناظم الاطباء). آنچه که متعلق و مربوط به عموم باشد. همگانی. (فرهنگ فارسی معین). در مقابل خصوصی.

حل جدول

عمومی

همگانی، سراسری

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

عمومی

همگانی

کلمات بیگانه به فارسی

عمومی

همگانی

عربی به فارسی

عمومی

اشتراکی , همگانی

فارسی به آلمانی

عمومی

Allgemein, Allgemein [adjective], Publikum (n), Weit

فرهنگ معین

عمومی

(عُ) [ع - فا.] (ص نسب.) منسوب به عموم، همگانی.

فرهنگ عمید

عمومی

آنچه مربوط به همۀ مردم باشد، همگانی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

عمومی

عام، عمیم، کلی، همگانی، اشتراکی، جمعی، مشترک، متداول، مرسوم،
(متضاد) خصوصی

فارسی به عربی

عمومی

ارض مشاعه، جمهور، جنرال، عالمی، عام، عریض

معادل ابجد

عمومی

166

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری