معنی علف جارو

فرهنگ فارسی هوشیار

علف جارو

علف جاروب: خلنگ کخج


جارو کشیدن

جارو کردن.


جارو

آلتی که با آن خار خاشاک را از روی زمین بروبند

حل جدول

علف جارو

خلنگ، درمنه

خلنگ

درمنه


گیاه علف جارو

شیح

واژه پیشنهادی

گویش مازندرانی

جارو

جارو، نهر


علف

علف سبزه

فرهنگ معین

جارو

(اِمر.) = جاروب: وسیله ای برای رُفتن خاک و خاشاک که از گیاه مخصوص جارو درست کنند.،~ برقی دستگاهی برقی دارای صفحه برس و لوله ای بلند و محفظه خالی که خاک و خاشاک را درون خود می مکد.

(اِمر.) جاروب، درمنه.

لغت نامه دهخدا

چوب جارو

چوب جارو. [ب ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) چوب راستی که بدسته ٔ جارو بندند و آن را در دست گیرند و جارو کشند.

فارسی به عربی

علف

خضار، عشب، عشبه، علف

عربی به فارسی

علف

علیق , علوفه , علف , تلا ش وجستجو برای علیق , غارت کردن , پی علف گشتن , کاوش کردن

معادل ابجد

علف جارو

390

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری