معنی عقدنامه

لغت نامه دهخدا

عقدنامه

عقدنامه. [ع َ م َ / م ِ] (اِ مرکب) پیمان نامه. عهدنامه: برین قیاس بریشان عقد نامه ها مینوشتند و می نهادند و بر آن گواه میگرفتند، و من از عقدنامه ها نسخه ای یافتم در بعضی از دفاتر قدیمه ٔ عتیقه و آن این است: هذا کتاب لعبداﷲبن جعفرالامام المقتدر باﷲ... (تاریخ قم ص 149). || نامه و قباله ٔ زناشوئی. (ناظم الاطباء). دفتر یا ورقه ای که در آن پیمان ازدواج با مشخصات کامل آن درج میگردد. (فرهنگ فارسی معین).


عقدنامچه

عقدنامچه. [ع َ چ َ / چ ِ] (اِ مرکب) عقدنامه وصحیح آن عقدنامجه است که معرب عقدنامه باشد. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به عقدنامه و عقدنامجه شود.


عقدنامجه

عقدنامجه. [ع َ ج َ / ج ِ] (اِ مرکب) معرب عقدنامه، و به غلط «عقدنامچه » خوانده شود. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به عقدنامه و عقدنامچه شود.


کابین نامه

کابین نامه. [م َ / م ِ] (اِ مرکب) قباله ٔ نکاح. عقدنامه.


قباله ٔ زناشوئی

قباله ٔ زناشوئی. [ق َ ل َ / ل ِ ی ِ زَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) عقدنامه. (ناظم الاطباء). رجوع به قباله شود.


صداق نامه

صداق نامه. [ص َ / ص ِ م َ یا م ِ] (اِ مرکب) قباله ٔ زناشوئی. مهرنامه. عقدنامه: و بیرون از خطبه خواندن و حجتهای قروض وصداق نامه هیچ کاغذ ننویسد. (تاریخ غازانی ص 220).

فارسی به ترکی

عقدنامه‬

nikah cüzdanı

فرهنگ عمید

عقدنامه

دفترچه یا ورقه‌ای که در آن نام زن و شوهر و شرایط ازدواج نوشته می‌شود، قبالۀ زناشویی،

حل جدول

عقدنامه

صداق‌نامه


سند ازدواج

عقدنامه


سندازدواج

قباله، عقدنامه


قباله

بنچاق، سند، عقدنامه

واژه پیشنهادی

سند ازدواج

عقدنامه

ترکی به فارسی

مترادف و متضاد زبان فارسی

قباله

بنچاق، سند، صداق‌نامه، عقدنامه، مدرک

فرهنگ فارسی هوشیار

کابین نامه

(اسم) عقدنامه قباله نکاح عقد نامچه

معادل ابجد

عقدنامه

270

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری