معنی عداوت

لغت نامه دهخدا

عداوت

عداوت. [ع َ وَ] (ع اِمص) عداوه. دشمنی: با او نهانی عداوتی داشت. (گلستان).
هنر بچشم عداوت بزرگتر عیبی است. (گلستان).


عداوت کردن

عداوت کردن. [ع َ وَ ک َ دَ] (مص مرکب) دشمنی کردن. دشمنی نمودن.


عداوت داشتن

عداوت داشتن. [ع َ وَ ت َ] (مص مرکب) دشمنی کسی را در دل نگاه داشتن.


عداوت گزین

عداوت گزین. [ع َ وَ گ ُ] (نف مرکب) مخالف و ضد و بدخواه. (ناظم الاطباء).

فارسی به انگلیسی

عداوت‌

Animosity, Animus, Enmity, Gall, Grudge, Hostility, Ill Will, Venom

فارسی به ترکی

فرهنگ معین

عداوت

(عَ وَ) [ع. عداوه] (اِمص.) دشمنی، خصومت.

حل جدول

عداوت

دشمنی

کینه

خصومت


دشمنی و عداوت

خصومت، کینه، عداوت

مترادف و متضاد زبان فارسی

عداوت

بغض، حقد، خصومت، دشمنی، عناد، کین، کینه، مخاصمه، مخالفت،
(متضاد) حب

فارسی به عربی

عداوت

عداء، عداوه، کراهیه

فرهنگ عمید

عداوت

خصومت، دشمنی،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

عداوت

دشمنی

فرهنگ فارسی هوشیار

عداوت

دشمنی

فرهنگ فارسی آزاد

عداوت

عَداوَت، دشمنی- خصومت- به عِدْوَه نیز مراجعه شود،

معادل ابجد

عداوت

481

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری