معنی عاصی

عاصی
معادل ابجد

عاصی در معادل ابجد

عاصی
  • 171
حل جدول

عاصی در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

عاصی در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • سرکش، طاغی، عصیانگر، گردنکش، متجاسر، متمرد، ناجم، نافرمان، یاغی، بدرفتار، گناهکار، گنهکار، معصیت‌کار،
    (متضاد) مطیع. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

عاصی در فرهنگ معین

  • سرکش، نافرمان، گناهکار. [خوانش: [ع.] (اِفا.)]
لغت نامه دهخدا

عاصی در لغت نامه دهخدا

  • عاصی. (ع ص) گناهکار و نافرمان. ج، عُصاه. (آنندراج) (غیاث اللغات):
    بدانسته بودم همه پیش ازین
    که عاصی بخواهد شد او همچنین.
    فردوسی.
    چون کند سی ساله عاصی را عذاب جاودان
    این چنین حکم و قضای ایزد دادار نیست.
    ناصرخسرو.
    عاصیان از گناه توبه کنند
    عارفان از عبادت استغفار.
    سعدی (گلستان).
    عاصی که دست بخدا بردارد به از عابدی که کبر در سر دارد. (گلستان).
    || (اِ) رگی که خون آن نایستد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || کره شتر که دنبال مادر خود نرود و از او بی نیاز باشد. توضیح بیشتر ...
  • عاصی. (اِخ) شیخ محمد حسن بن شیخ محمد رفیع رشتی اصفهانی، متخلص به عاصی. از دانشمندان قرن سیزدهم هجری بود و از آثار اوست: جامع المصائب و وسیله النجاه. (ریحانه الادب ج 3 ص 49). و رجوع به الذریعه ج 5 ص 70 شود. توضیح بیشتر ...
  • عاصی. (اِخ) نام نهر حماه و حمص است معروف به میماس که از دریاچه ٔ قدس سرچشمه میگیرد و به دریاچه ٔ انطاکیه میریزد. (از معجم البلدان ص 96). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

عاصی در فرهنگ عمید

  • آن‌که از کسی یا چیزی به ستوه آمده است،
    نافرمان، عصیان‌کننده، سرکش،
    [قدیمی] گناهکار،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

عاصی در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

عاصی در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

عاصی در فارسی به عربی

عربی به فارسی

عاصی در عربی به فارسی

  • نافرمان , سرکش , نامطیع , گردنکش , متمرد
فرهنگ فارسی هوشیار

عاصی در فرهنگ فارسی هوشیار

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید