معنی طلبه
فرهنگ معین
جمع طالب.، دانشجوی علوم دینی، خواهندگان، دانش پژوهان. [خوانش: (طَ لَ بِ) [ع. طلبه] (اِ.)]
فرهنگ عمید
طالب
دانشجوی علوم قدیمه،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
هاوشت
مترادف و متضاد زبان فارسی
تلمیذ، دانشآموز، دانشجو، محصل (علوم دینی)،
(متضاد) استاد، دینپژوه، مذهبپژوه
فرهنگ فارسی هوشیار
دانش پژوهان، جویندگان علم، جمع طالب
واژه پیشنهادی
انگلیسی به فارسی
طلبه مغناطیسی
theolog
طلبه علوم دینی
theologue
طلبه علوم دینی
Scholar
دانشجو- طلبه مرید
Scholar
دانشجو- طلبه مرید
فناوری اطلاعات
طلبه مغناطیسی
معادل ابجد
46