معنی ضیافت

ضیافت
معادل ابجد

ضیافت در معادل ابجد

ضیافت
  • 1291
حل جدول

ضیافت در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

ضیافت در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بزم، پذیرایی، جشن، مهمانی، میهمانی، ولیمه
فرهنگ معین

ضیافت در فرهنگ معین

  • (مص ل. ) مهمان شدن، (اِمص. ) مهمانی، مهمانی باشکوه. [خوانش: (فَ) [ع. ضیافه]]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

ضیافت در لغت نامه دهخدا

  • ضیافت. [ف َ] (ع اِمص، اِ) مهمانی. (دهار) (مهذب الاسماء). میهمانی. سور. ج، ضیافات. (مهذب الاسماء): کفشگر. بضیافت بعضی از دوستان رفت. (کلیله و دمنه). ایشان را بسرای ضیافت بردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 334).
    - امثال:
    ضیافت پای پس دارد.
    - ضیافت آب حمام، کنایه از تواضع خشک است:
    بیا که گر نکنم تر دماغت از جامی
    کنم ضیافت خشکت به آب حمامی.
    مسیح کاشی (از آنندراج).
    ضیافت (نزد یهود) آن است که غالباً ازبرای امر مهم و عمده ای مثل از شیر بازگرفتن و مفارقت از دوستان و میلاد و عیش و شادی فراهم می کردند و ولیمه را رئیسی بود که امورات ولیمه بعهده ٔ وی موکول بود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

ضیافت در فرهنگ عمید

  • مهمان‌داری،

    مهمانی،

    [قدیمی] مهمان شدن،
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ضیافت در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کلمات بیگانه به فارسی

ضیافت در کلمات بیگانه به فارسی

فارسی به انگلیسی

ضیافت در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

ضیافت در فارسی به عربی

نام های ایرانی

ضیافت در نام های ایرانی

فرهنگ فارسی هوشیار

ضیافت در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

ضیافت در فرهنگ فارسی آزاد

  • ضِیافَت، میهمان شدن- مهمانداری و پذیرائی کردن،
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید