معنی ضالین
لغت نامه دهخدا
ضالین. [ضال ْ لی] (ع ص، اِ) ج ِ ضال ّ.
ضال
ضال. [ضال ل] (ع ص) گمراه. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (دهار) (منتخب اللغات). گمره. غوی. تائه. بیراه. (دهار). بیره. ج، ضالون (مهذب الاسماء)، ضالین:
بس ز نقش لفظهای مثنوی
صورتش ضالست و هادی معنوی.
مولوی.
چونکه از میخانه مستی ضال شد
تسخر و بازیچه ٔ اطفال شد.
مولوی.
وحشتت همچون موکل می کشد
که بجوی ای ضال منهاج رشد.
مولوی.
- ضال ّبن ضال، شتمی است عربان را. (منتهی الارب). یُقال: ضال ٌ بال، اتباع. (مهذب الاسماء). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: ضال ّ؛ غلامی که راه خانه ٔ مولی گم کرده بی قصد اباق. بخلاف آبق که قصد گریز نیز دارد. کذا فی الجرجانی. در اصطلاح فقهی ضال ّ، انسان یا حیوان گمشده است.
فرهنگ فارسی هوشیار
گمراهان (اسم) گمراه بیره، آواره جمع: ضالین، غلامی که راه خانه را مولی را گم کرده بی قصد مقابل آبق که قصد گریز دارد، انسان یا حیوان گمشده، گمشده.
حل جدول
آیه های قرآن
چرا که آنها پدران خود را گمراه یافتند،
قالوا ربنا غلبت علینا شقوتنا و کنا قوما ضالین
مىگویند: «پروردگارا! بدبختى ما بر ما چیره شد، و ما قوم گمراهى بودیم!
معادل ابجد
891