معنی صراف

صراف
معادل ابجد

صراف در معادل ابجد

صراف
  • 371
حل جدول

صراف در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

صراف در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • درم‌گزین، سره‌گر، صیرفی، گوهرشناس، نقاد
فرهنگ معین

صراف در فرهنگ معین

  • کسی که پول نیک را از بد جدا کند، کسی که کارش داد و ستد انواع پول است. [خوانش: (صَ رّ) [ع. ] (ص. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

صراف در لغت نامه دهخدا

  • صراف. [ص َرْ را] (ع ص، اِ) صیغه ٔ مبالغه از صرف. صیرفی. (زمخشری) (دهار). صیرف. (منتهی الارب). نقاد. نقاد دراهم. || انتساب به اشتغال بعمل خرید و فروش طلا را می رساند. (سمعانی). || داننده ٔ علم صرف. || سره گر. سره کننده ٔسیم و زر. سره کننده. سیم سره کننده. (منتهی الارب). گرداننده. گرداننده ٔ درم. بازگرداننده. درم گزین. گاه بد. گهبد. جهبذ. قسطار. قسطر. ج، صرافون:
    ای بر رسته ٔ صرافان بر، من بر در تیم
    کودکی دیدم پاکیزه تر از در یتیم. توضیح بیشتر ...
  • صراف. [ص ِ] (ع مص) بگشن آمدن سگ ماده. (زوزنی). خواهش نر کردن سگ ماده. خوسه شدن سگ ماده. (از منتهی الارب). || مبادله. صرافه. فان الصراف مزاوله الصرف بین العین و الورق فی التفاضل بین النقود المختلفه. (الجماهر ص 242). || (ص، اِ) ج ِ صَریْفَه. رجوع به صریفه شود. توضیح بیشتر ...
  • صراف. [] (اِخ) شیخ ابراهیم بن حسین. یکی از کبار مشایخ دور سلطان محمد و مریدان آق شمس الدین است. اصلاً از سیواس و مدرس مدرسه ٔ «خوند خاتون »در قیصریه بود بعداً فهمید که یکی از شرایط این وظیفه حنفی المذهب بودن است و وی خود شافعی بود، پس ترک مدرسه را گفته و بسائقه جذبه ای که در اندرون آن خسته دل پیدا شده بود بعزم ملاقات مشایخ اردبیل رحلت کرد ودر بین راه اوصاف شمایل آق شمس الدین را شنیده بقصبه ٔ ینی بازار برای ملاقات او آمد و ارشاد یافت و مدت مدیدی در خلوت و ریاضت مشغول عبادت شد و بزمره ٔ واصلین درآمد، در تاریخ 887 هَ. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

صراف در فرهنگ عمید

  • کسی که شغلش دادوستد پول یا عوض کردن پولی با پول دیگر است،
    [قدیمی] کسی که پول خوب را از بد جدا می‌کند، زرشناس: صراف سخن باش و سخن بیش مگو / چیزی که نپرسند تو از پیش مگو (سعدی: لغت‌نامه: صراف)،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

صراف در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

صراف در فارسی به عربی

عربی به فارسی

صراف در عربی به فارسی

  • صندوقدار , تحویلدار , بیرون کردن , عوض کننده , تغییر دهنده , صراف. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

صراف در فرهنگ فارسی هوشیار

  • انتساب به اشتغال بعمل خرید و فروش طلا را می رساند، کسی که پول خوب را از بد جدا می کند. توضیح بیشتر ...
فارسی به آلمانی

صراف در فارسی به آلمانی

واژه پیشنهادی

صراف در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید