معنی صدای بلند
حل جدول
فریاد
رسا
صدای خنده بلند
هورا، قهقهه
کروکر
صدای بلند و آزاردهنده
گوشخراش
صدای بلند و واضح
رسا
فرهنگ فارسی هوشیار
درآیش درشت اواج بر زوانگ گرمه (گویش کردی مهاباد)
فارسی به آلمانی
Sopran (m)
واژه پیشنهادی
فارسی به عربی
فرهنگ عمید
[مقابلِ کوتاه] دراز: چوب بلند،
قدکشیده، برافراشته، مرتفع: کوه بلند،
[مقابلِ پَست] [مجاز] پراهمیت، ارجمند: مقام بلند، نسب بلند،
[مجاز] مساعد: بخت بلند،
بسیار شدید و رسا: صدای بلند،
* بلند شدن: (مصدر لازم)
افراخته شدن،
بالا رفتن،
به بلندی رسیدن،
از جا برخاستن،
دراز شدن چیزی،
* بلند کردن: (مصدر متعدی)
برافراشتن،
بالا بردن،
برداشتن چیزی از زمین یا از جایی،
معادل ابجد
191