ندا
صدازدن
دعوت کردن 2- صدازدن
آواز کردن، صدازدن، صلا در دادن، فریاد زدن
صدازدن، مخاطب قرار دادن، نامیدن، سرزنش کردن، عتاب کردن، مورد عتاب قرار دادن
156
جار زدن
آتش زدن
حدس زدن
چنگ زدن
ورق زدن
نى زدن
زدن
تشر زدن
صدا زدن
گول زدن
پس زدن
زخم زدن
جداشدن
صداد
جدا شدن
جداکردن
سودازده
جداشده
تازیدن
جردادن
وادادن
تشرزدن