معنی سوداگری
لغت نامه دهخدا
سوداگری. [س َ / سُو گ َ] (حامص مرکب) تجارت. معامله. (آنندراج). تجارت. بازرگانی. معاوضه. مبادله:
بسوداگری دست با وی ببست
همآنجا همه روز تا شب نشست.
فردوسی.
فارسی به انگلیسی
Bourgeoisie, Commerce, Merchant, Patronage, Trade, Traffic
فرهنگ معین
(~. گَ) (حامص.) تجارت، بازرگانی.
مترادف و متضاد زبان فارسی
بازرگانی، پیشهوری، تجارت، کسب، معامله،
(متضاد) صنعتگری
فارسی به عربی
تجاره، عمل
فارسی به آلمانی
Geschäft (n), Geschäft (n), Geschäftlich, Gewerbe (f), Gewerbe (n), Handel (m), Handeln, Markt (m)
واژه پیشنهادی
کلمات بیگانه به فارسی
سوداگری
فرهنگ واژههای فارسی سره
سوداگری
معادل ابجد
301