معنی سهلانگار
حل جدول
متهاول
مسامحهکار
اهمال کننده
متهاون
صفت آدم سهلانگار
مسامحهکار
مسامحهکار
سهلانگار
سربه هوا
سهلانگار و بیدقت
مترادف و متضاد زبان فارسی
آسانگیر، بیمبالات، سهلگیر، مسامح، مسامحهکار، لاابالی، لاقید، ولنگار،
(متضاد) سختگیر، سور
غفلتزده
غافل، سهلانگار، ناآگاه، غافلگیرانه
متهاون
سهلانگار، سستیکننده، کاهل، پشتگوشانداز، پشتگوشفراخ
سهلگیر
آسانگیر، سهلانگار، مسامح، مسامحهکار،
(متضاد) سختگیر
بیخیال
بیغم، بیفکر، بیقید، غافل، سهلانگار، لاابالی، لاقید
مجاهد
رزمنده، مبارز، تلاشگر، سختکوش، کوشا،
(متضاد) سهلانگار، متهاون
معادل ابجد
367